اهل درسم من
روزگارم هی... بد نیست
جیب خالی دارم. خرده پولی، سر سوزن ذوقی
درسهایی، بدتر از تلخی زهر
و کلاسی که در این دانشگاست
من یه دانشجویم
درس کفاره من
من جنون را هر دم، لا به لای جزوهها میبینم
در جزوه من جریان دارد چرت، جریان دارد پرت
همه فکر و توانم متزلزل شده است
جزوههایم را وقتی میخوانم
که امتحانش را استاد، گفته باشد فرداست
اهل درسم من
پیشهام بیکاریست
گاه گاهی، در میروم از توی کلاس، میروم تا بوفه
تا که با خوردن ساندیس و کیک
ایندل سوختهام خنک بشود
چه خیالی، چه خیالی.... میدانم
از پس ناچاریست
خوب میدانم، آخر ترم هم باز
کار من زاری و در به دریست
ماشاالله٬ماشاالله.مادرت داغت نبینه با این ذوق و هنرت.من همینجا اعلام می کنم که آقای امیری بهترین شاعر کلاس هستن.
بابا مرداب تو
آخرشیییییییییییییییییییییییییییییی