نگاه چشمانمان خود به تنهایی جهان درونمان را بدون به کارگیری کلمه ای افشا می کند. حال که کمی به مقوله جایگاه حرکت در روابط روزانه مان اشاره شد، می توان این هنر را به شکل حرفه ای و آکادیمک در مراکز فرهنگی هنری شهر آموزش داد. از آنجا که تنها وسیله ارتباط این هنر با مخاطب، حرکات بدن هنرپیشه است، در ابتدا هنر آموزان با شناخت صحیح آناتومی خود، سعی در آماده سازی آن خواهند کرد.
بنابراین در قدم اول نرمش و آماده ساری بدن است که این خود باعث تحرک و پویایی جوان خواهد شد. پس از این هنر برای اجرای حالات افراد، باید زمان رفتار بیرونی اطرافیان را زیر نظر داشته باشد و در نتیجه درس دوم و با اهمیت «مشاهده» را خواهند گرفت. متاسفانه بیشتر افراد جامعه به دلایل زیاد، تنها به اطراف خود نگاه می کنند. بدون آنکه آنها را ببینند. به عنوان مثال در طول شبانه روز چندین بار خود را دیده ایم. یعنی چند بار به آناتومی و خطوط صورت خود دقت کرده ایم. اما کمتر به چهره خود توجه داشته ایم.
هنر آموز با شناخت صحیح آناتومی بدن و صورت خود و مشاهده حرکات اطرافیان به شناخت ریتم و ضرب آهنگ در موسیقی دست می یابد و در نهایت می تواند با بدن خود داستانی را به تصویر کشد.اگر یک اتفاق آموزشی اینچنینی در مراکز فرهنگی هنری بیفتد، ما می توانیم علاوه بر اجرای نمایش های هنرجویان به برگزاری جشنواره با هدف ارتقای سطح کیفی این هنر نیز اقدام کنیم. یکی از دلایل نیاز آموزش این هنر در جامعه شهری، وجود ناشنوایان است. زیرا این هنر تنها شاخه بازیگری است که بدون استفاده از کلام می تواند با تماشاگر خود ایجاد ارتباط کند. مگر نه اینکه بزرگ مرد سینمای صامت ما چاپلین بدون استفاده از کلمه ای با تمام دنیا ارتباط برقرار می کند و همه از نبوغ حرکتی این بازیگر به وجد می آیند، و با لذت کارهای او را نظاره می کنند. به خاطر داشته باشید که زبان مانع ارتباط با همنوع است.
یک بازیگر هر اندازه که حرفه ای باشد آنگاه که پا از مرز کشور خود بیرون می نهد، اگر به زبان میزبان آشنایی نداشته باشد، مهیب ترین مشکلش ایجاد ارتباط است. به یاد بیاوریم زمانی که برای ابراز همدردی مصیبت دیدگان هر حادثه، چگونه دست مهر و نوازش بر سر همنوع می کشیم و غبار غم از دیدگان می زداییم.
برای بیان صلح و دوستی و آشتی به جهانیان تنها یک نگاه و چند حرکت و دو قطره اشک کافی است. بدانیم که حرکت بیان روح کلمه است و تکیه بر باور اندیشه ای بزرگ داشته باشیم که گفت: «سکوت سرشار از سخنان ناگفته است. از حرکات ناکرده و اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده و ...»