classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

دلنشین


امیدوارم لذت ببرید واقعا این جملات درس زندگی اند

زندگی چیست ؟

اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟

اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟

اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟

اگر زندگی است چرا می میریم ؟

اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟

اگه عشق نیست چرا عاشقیم
 

حق و باطل

اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا که میخواهی باش. چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یکیست
قضاوت

ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم

سلام

در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است .

هست و نیست

در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم کرد: آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست

شهرت

خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که: میخواهند باشم نکند

اصلاح فکر

زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :

به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟

دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهند لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست

ادمی

عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند.
انسان


انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.

مثنوی

احساس می کنم در این مثنوی بزرگ طبیعت مصرع هایی ناتمامیم . بودنمان انتظار یک بیت شدن .
خدا

خداوندا من با تما م کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری

اندیشه
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری .

پشتکار

برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند

چهره دل


هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم

عقل

خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟

دنیا رو نگه دارید
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است

گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !دکتر.ش

زنده بودن

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت

دکتر شریعتی 

حسین
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.دکتر شریعتی
 
حقیقت

انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد

خوشبختی

برای خوش بخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن دکتر شریعتی.


خدایا

خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس

تقدیری مبارک

تا هرچه را که تو دیر می خوای زود نخواهم

وهرچه را که تو زود می خوای دیر نخوام


ارزش
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.

انسان..

انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته .بنگر به طرف کدام یک می روی
عشق

دکتر شریعتی:من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالاترین قله های عشق پایین نمی آورم...
گناه

بیا گناه کنیم جایی که خدا نباشد..
انسانیت

انسان به اندازه ای که برخوردارتر است انسان نیست بلکه انسان به اندازه ای که خود را نیازمند تر حس می کند انسان است.
حسرت مرگ

خدایا! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
خوشبختی

لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.

کمال

انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند
عشق
عشق مثل قایقی هست که در اعماق دریا غرق میشود ولی دوست داشتن

مثل قایقی هست که رو این دریا آرام به حرکت ادامه میدهد پس دوست داشته باشیم نه عاشق شویم

هنر

هنر تجلی غریزه آفریدگاری انسان است در برابر هستی که تجلی آفریدگاری خداست

ایمان

حقیقت همواره همان جایی است که ایمان هست

درون گرایانه

سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

 کتاب ناخوانده

هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

فهم

به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

 

فهمیدن

انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب

که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از

فهمیدنتو میترسنددکتر شریعتی.

فرصت

روزی که بود ندیدم....روزی که خواند نشنیدم

روزی دیدم که نبود....روزی شنیدم که نخواند

 

پناهگاه ابدی


اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها

بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو

تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !

تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.دکتر شریعتی

توحید

دایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری

منچون تویی را دارم

وتو چون خود نداری
نیایش
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.

تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .

کسی را دوست میدارم..

خداوندا

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم

حال که بزرگ شده ام

و کسی را دوست می دارم

می گویند :

فراموشش کن

نظرات 7 + ارسال نظر
مصیب چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 21:11

سلام مجتبی جان
مجتبی ممنونم که بازم ما رو به یاد معلم عزیزمان انداختی
احساس می کنم مجتبی جان ما تحمل این همه هجوم واژه های این بزرگ را نداریم.با سپاس فراوان از دوست عزیزم مجتبی عزیز که هر از گاهی ذهن ما را با کلام معلم نوازش میکند امیدوارم در باز کردن دروازه های آزاد اندیشی موفق باشی.

سید جان ممنون
امیدوارم روزی برسد که همه مانند شما به درک درستی از این معلم مجاهد روشنفکر و روشنگر برسند

مریم جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 22:31

این نژاد ها و تبار ها و دارائی ها نیست که موجب فخر شود ، بلکه دانش و تقواست که موجب برتری است

به امید ............. شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:02

شریعتی ایمان خود رو از عرفا گرفته بود و نه از فقها
و دلیل تکفیر ایشون هم همین مطلب بود.یادمان نرفته که چه امضا های جمع شد برای طرد ایشون ولیکن در قلب ها ماندند.با اشخاص بزرگی همچون مصدق و بازرگان چنین برخورد شد ولی تاریخ نام انها را به بزرگی یاد کرد.
و هم اکنون هم در این فضا برای به نیکی یاد شدن شما باید مقلد باشید و نه محقق باید متملق بود نه منتقد و ...........
متاسفانه سالهاست که از زهد فاصله گرفته و زهد فروشی باب شد و به جای خلوص ریا جایگزین شد و مقدسات دروغین ساخته؛ مخالفان تکفیر و موافقان تکریم؛ قلمها شکسته و جانها گرفته شدند

به امید ............. شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:22

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد
بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد




ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد




با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم




عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد




حمد را خواندم و آن مد "ولاالضالین" را




ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد




یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی




گفتم ای مایه هر مهر و وفا، رفتم و شد




همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین




سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد




"لن ترانی" نشنیدم ز خداوند چو او




"ارنی" گفتم و او گفت "رثا" رفتم و شد




مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟




من دلباخته بی چون و چرا رفتم وشد




تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست




من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد




مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید




فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد




خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون




پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم و شد




گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو




تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و شد












به امید ............. شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:32

گاهی باید حرف نزد ! باید سکوت کرد و در سکوت فکر کرد…

به آدم ها…. به حرف هایشان…. به رفتن ها وآمدن هایشان…. به حرف هایی که دارند و نمی گویند…. به حرف هایی که ندارند و می گویند….

به روزها…. روزهایی که می آیند و نمی دانی از آنها چه می خواهی………… روزهایی که گذشتند و نفهمیدی چه می خواستند بگویند….

به خود سکوت هم باید فکر کرد

بیش از همه باید سکوت کرد به خاطر حرف هایی که گفتی و نباید می گفتی……….. و حرف هایی که باید بگویی وهنوز توانایی گفتنشان را در خود نمی بینی…

ولی….

سکوت باید جاری باشد وگرنه مردابی می شود که همه چیز را خراب تر می کند.
ولی تا به کی سکوت
اقا مجتبی این فکر روشنی که دارید رو حفظ کنید
متشکر

فریبا شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 20:44

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

ip#3w سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:35

اولش که میخوندم خیلی احساسی شدم...
اما...
آخرش فهمیدم احساس به درد نمیخوره...
به جای احساسی شدن...
خوبه که درس بگیریم...
چون درسهای خوبی برای زندگی بود...

اشتباه نکن احساس هم بجای خودش خوبه
امیدوارم درسهای خوبی گرفته باشی
وووو گوینده این جملات یعنی مرحوم شریعتی رو فراموش نکنی

موفق باشی دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد