پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت. آهسته آهسته میخزید، دشوار و کُند؛ و دورها همیشه دور بود.سنگپشت تقدیرش را دوست نمیداشت و آن را چون اجباری بر دوش میکشید. پرندهای در آسمان پر زد، سبک؛
و سنگپشت رو به خدا کرد و گفت: این عدل نیست، این عدل نیست. کاش پُشتم را این همه سنگین نمیکردی. من هیچگاه نمیرسم. هیچگاه. و در لاک سنگی خود خزید، به نیت ناامیدی.
خدا سنگپشت را از روی زمین بلند کرد. زمین را نشانش داد. کُرهای کوچک بود.
و گفت: نگاه کن، ابتدا و انتها ندارد. هیچ کس نمیرسد.
چون رسیدنی در کار نیست. فقط رفتن است. حتی اگر اندکی. و هر بار که میروی، رسیدهای. و باور کن آنچه بر دوش توست، تنها لاکی سنگی نیست، تو پارهای از هستی را بر دوش میکشی؛ پارهای از مرا.
خدا سنگپشت را بر زمین گذاشت. دیگر نه بارش چندان سنگین بود و نه راهها چندان دور.
سنگپشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتی اگر اندکی؛ و پارهای از «او» را با عشق بر دوش کشید.
اثری از عرفان نظر اهاری
تفاوت زن و مرد از نگاه دکتر
زن عشق می کارد و کینه درو می کند....
دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ....
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی .........
برای ازدواجش ، در هر سنی ، اجازه ولی لازم است
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار
می توانی ازدواج کنی ........
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ....
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب خوریان بهشتی را می بینی ....
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ....
و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود ، مادر می شود ،
پیر می شود و می میرد ......
و قرن هاست که او ، عشق می کارد و کینه درو می کند
چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان
جوانی بر باد رفته اش را می بیند
و در قدمهای لرزان مردش ، گامهای شتابزده جوانی برای رفتن
و دردهای منقطع قلب مرد ، سینه ای را به یاد می آورد
که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و رفتن را در دل او زنده می کند ......
و اینها همان کینه است که کاشته می شود و در قلب مالامال از ...... درد !
و این ، رنج است .
دکتر علی شریعتی
با عرض سلام امیدوارم درک کرده باشید که گفتار آدمی دچار تغییر و تحول میشود نقد بزرگی که بر دکتر وارد است این است که فاطمه را به عنوان اسوه مادران پاکدامن معرفی میکند ودر جایی دیگر کتاب علی بر گونه اساطیر را ی نویسد حال سوال اینجاست که چگونه باید اندیشه دکتر را تجزیه و تحلیل کرد؟
دکتر را باید ابتدا شناخت بعد قضاوت کرد.چرا حسین وارث آدمیت شد چرا از ابوذر به سخن می آورد و چرا در فاطمه فاطمه است زنان را به سه دسته معرفی می کند ۱ زنان سنتی ۲ زنان متجدد طلب و ۳ زنان فاطمی خوب مطلب شما در مورد کدامین گروه بود به کدامین گروه ظلم میشود از سوی مردان و اه ه چه ظلم بزرگی شده بر زنان گروه ۳ .
امیدوارم منظورم رسیده باشد ممنون
نخست سپاس از مهم شمردن امر و بیان نظرتان
بله منظور به طور کامل منتقل شد!
در ضمن بیان خوبی هم دارید