classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

همه چیزم را مدیون اشکم

در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم
در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم
در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم
در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم.

همه چیزم را مدیون اشکم

نظرات 5 + ارسال نظر
علیرضای رعنای اصل شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:25

غریب جان ،قدر عشقت را بدان که عشقی است ابدی برایت

کدامین عشق؟!

من گدا و تمنای وصل او هیهات مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
دل صنوبریم همچو بید لرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست
اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

به هر حال شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 22:36

سال ها برای برابری زنان و مردان تلاش کردیم

و بالاخره توانستیم حق مش کردن مو، سوراخ کردن گوش و برداشتن ابرو را

به آقایان تقدیم کنیم!

آفرین؛ احسنت

مهربون سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:53

گریه کن............
اب تنت را شستشو میدهد و اشک رو حت را.............

فریبا پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:28

تنهایی٬بی کسی٬خندیدن٬دویدن...گریستن
همه اش را مدیون توئم...

مریم سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:46

بی صدا گریه کردن توی تاریکی شب هست که آدما رو تسکین میده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد