آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست. در مسیر ش هر چه نازیباست آن تدبیر ماست.زندگی آب روان است روان می گذرد..............آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد
همان می گذرد.چو تقدیر است ما را قطع پیوندرضا دادم به تقدیر خداوند
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و اواز نیامد
هرچه گویم عشق را شرح وبیانچون به عشق آیم خجل باشم از آنگر مرگ وصال است می میرم برای شیرین
شور فرهادم ز پرسش سر به زیر افکنده بودای لب شیرین ، جواب تلخ ، سر بالا ، چرا؟
چو دل در مهر شیرین بست فرهادبرآورد از وجودش عشق فریادبه سختی میگذشتش روزگارینمیآمد ز دستش هیچ کارینه صبر آنکه دارد برک دورینه برک آنکه سازد با صبوریفرو رفته دلش را پای در گلز دست دل نهاده دست بر دل
زندگی زیباست زشتی های آن تقصیر ماست. در مسیر ش هر چه نازیباست آن تدبیر ماست.
زندگی آب روان است روان می گذرد..............آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد
همان می گذرد.
چو تقدیر است ما را قطع پیوند
رضا دادم به تقدیر خداوند
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و اواز نیامد
هرچه گویم عشق را شرح وبیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر مرگ وصال است می میرم برای شیرین
شور فرهادم ز پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین ، جواب تلخ ، سر بالا ، چرا؟
چو دل در مهر شیرین بست فرهاد
برآورد از وجودش عشق فریاد
به سختی میگذشتش روزگاری
نمیآمد ز دستش هیچ کاری
نه صبر آنکه دارد برک دوری
نه برک آنکه سازد با صبوری
فرو رفته دلش را پای در گل
ز دست دل نهاده دست بر دل