classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

سارا...

 

آمد درست زیر شبستان گل نشست

در بین آن جماعت مغرور شب‌پرست

یک تکه آفتاب، نه! یک تکه از بهشت

حالا درست پشت سرِ من نشسته است

چادر نماز گل‌گلی انداخته به سر

افتاده از بهشت بر این ارتفاع پست

این بیت مطلع غزلی عاشقانه نیست

این چندمین ردیف نمازی خیالی است

گلدسته‌ی اذان و من و های ... های ... های

الله اکبر و أنا فی کل وادَ مَست

سبحان من یُمیتُ و یحیی و لا اله

الا هو الذی أخَذَ العهد فی الست

یک پرده باز پشت همین بیت می‌کشیم

او فکر می‌کنیم در این پرده مانده است

...

سارا سلام! اشهدُ ان لا اله تو

با چشم‌های سُرمه‌ای ان لا اله مست

دل می‌بری که حی علی های ... های ... های

هر جا که هست پرتو روی حبیب هست

بالا بلند! عقد تو را با لبانِ من

آن شب مگر فرشته‌ای از آسمان نبست؟!

بارانِ جل‌جل شب خرداد توی پارک

مهرت همان شب اشهد أن در دلم نشست

آنشب کبو ... کبو ... کبوتری از بامتان پرید

نم‌نم نما ... نما ... نماز تو در بغض من شکست

سبحان من یمیت و یحیی و لا اله

الا هوالذی اخذ العهد فی‌الست

سبحان ربِّ هر چه دلم را ز من برید

سبحانَ ربِّ هر چه دلم را ز من گسست

سبحانَ ربی الـ ... من و سارا بحمده

سبحانَ ربی الـ ... من و سارا دلش شکست

سبحان ربی الـ ... من و سارا به هم رسی...

سبحانَ نا به کی من و او دست روی دست

زخمم دوباره واشده ایاکَ نستعین

تا اهدنا الـ ... سرای تو راهی نمانده است

مغضوب این جماعت پر های و هو شدم
افتادم از بهشـــــــــت بر این ارتفاع پست

یک پرده باز بین من و او کشیده‌‌اند

سارا گمانم آن طرف پرده مانده است

 


دانلود همین شعر با صدای محمدحسین بهرامیان


نظرات 5 + ارسال نظر
بی نام و نشون شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:19

خیلی لذت بردم
باز خوبه شما میفهمین چی رو باید کجا نوشت
بعضیا که نمیفهمن و اینجارو کردن محل دل نوشته های شخصی و شعرای عاشقانه واسه دوس دختراشون
جای تاسف داره که یه نفر جلو هم کلاسیاش اینقدر وقیحانه رفتار کنه.

علیرضای رعنای اصل شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:40

عالی بود خانم حسینی اصل.
خدایا نمی دانم به کدامین گناه چوبه ی دار را برایم علم کرده اند،انسان هایی که اگر به خود بیایند هزار و یک عیب در وجود ناپاکشان نهادینه شده و آگه از عیب های آشکار خود نیستند اما به دنبال دریدن پرده های عیب مردمند.
کو؟کجاست؟کجاست آن هیزم تری را که فروختمت که اینگونه عقده گشایی می کنی،هیزم فروخته شده را پس می گیرم!

غریب زاده یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:29

سلام خانم سیده حسینی
سارا همسر حضرت ابراهیم و به معنای شاهزاده خانم و زن بلندمرتبه است و از اون نامهایی است که همیشه در ذهن من مانوس و ماندگاره.
از این که با این شعرتون موجبات حال خوش ما رو فراهم کردید ممنونم
الهی باش و الهی بمان که بیرون از این دایره عدم و نیستی است

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید . . .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:08

سلام :
خانم حسینی شعر جالبی بود ؛از این شعرا بازم بذارین.
نظر دکتر هم عالی بود؛اما نظر علیرضا خیلی بی ربط بود!!!!

فاطمه پنج‌شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:41

خیلی خوب بود فریبا خانوم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد