این سنجاب با بچه اش چه کار ها که نمی کنه!!!؟؟
یک عکاس آماتور در کانادا صحنه هایی جالب و دیدنی را شکار کرده است که نشان می دهند چگونه سنجابِ مادر بچه هایش را در دهان می گیرد و آنها را جا به جا می کند. این سنجاب قرمز لانه اش را در ساختمانی در یک مزرعه قدیمی ساخته بود ولی حضور صاحب مزرعه باعث می شود که تصمیم به جا به جایی بگیرد.صاحب مزرعه با دیدن این صحنه به سرعت شروع به عکسبرداری می کند.
واقعیت یا دروغ؟!
Fake or real?!
در طول سالها حتما ایمیلهایی دریافت کرده اید که در واقعیت بودن آنها شک داشته اید.
همه محصولات این لیست یا بر اثر یک اشتباه کشف شده اند و یا هدف از ساختن آنها چیزی دیگری بوده است، و حالا که مدت ها از زمان ساختنشان می گذرد تصور زندگی بدون آنها ممکن نیست!
بستنی چوبی
لحظههایی در تاریخ وجود دارند که هیچ توضیحی نمیتواند گویای آن لحظه باشد. هیچ چیز به اندازه این عکسها حس و حال آن وقایع را تداعی نمیکند...
میتوانید تعداد پاهای این فیل را بشمارید!؟
به نظر شما چطور همچین چیزی ممکن است!؟ یکی بالا بیاید و دیگری پایین!؟
خودتان را بکشید هم عمرن بتوانید همچین پلکانی بسازید!!
برای لحظاتی با دقت به نقطه سیاه وسط این عکس نگاه کنید (یعنی کاملا زل بزنید!) پس از مدتی خواهید دید که منطقه خاکستری دور آن نقطه، حذف میشود. جالب بود نه!؟
این دو خط هم طبیعتا باید موازی باشند ولی چشم ما چیز دیگری میگوید.
به نظر شما کدامیک از این سربازهای وظیفه!! قدبلندتر هستند!؟
در نگاه اول صورت یک سامورایی را میبینید!؟ بیشتر دقت کنید تا بدن آن اسکیمو را هم ببینید.
چطور همچین چیزی ممکن است!؟
دو دایره میانی را در تصویر زیر به دقت ببینید، کدام بزرگتر است!؟ (اشتباه کردید! برابرند)
البته اگر هنوز به خاطر داشته باشید...
در اینجا من به شما 3 رقم و یک نتیجه خواهم داد، شما باید با قرار دادن علامت های صحیح معادله را کامل کنید.
برای درک بهتر ابتدا یک مثال را با هم حل میکنیم، باقی معادله ها به عهده ی شماست:
2 2 2 = 6
این رابطه اینجوری درست میشه:
2 + 2 + 2 = 6
ساده بود نه؟ حالا بقیه ی معادله ها را حل کنید.
2 2 2 = 6
3 3 3 = 6
4 4 4 = 6
5 5 5 = 6
6 6 6 = 6
7 7 7 = 6
8 8 8 = 6
9 9 9 = 6
.
چی؟ فقط دومی رو؟! اون که مثال خودم بود...
و ششمی رو؟ وای خدای من! خیلی سخت بود نه؟!
6 + 6 - 6 = 6
نابغه!!!
بقیه چه طور؟
کمک می خوای؟
اوه! معلومه که نه! پاک فراموش کرده بودم شما یک نابغه هستی...
حدس می زنم که از عهده ی سومی هم بر اومدی
3 × 3 - 3 = 6
شاید از عهده ی پنجمی
5 / 5 + 5 = 6
و با یه کم شانس هفتمی...
-7 / 7 + 7 = 6
هنوز به نظرت غلطه؟ ببین: - (7/7) = -1 و در نتیجه 7 - 1 = 6
حالا میریم سراغ اونها که یه کم مشکل تر به نظر میان...
چهارمی
√4 + √4 + √4 = 6
نهمی
√9 × √9 - √9= 6
هشتمی رو چی میگی ؟؟؟؟
3√8 + 3√8 + 3√8 = 6
اووووووووه! اینم برای خودش ایده ای بودها....
.
.
.
.
.
.
.
بسیار خب، کلاس امروز هم تموم شد...
اوه بله، حق با شماست... هنوز تموم تموم نشده، معادله ی اولی باقی مونده...
(1 + 1 + 1)! = 6
خب راستش استعداد ریاضی تون کمی پایینه!
فاکتوریل: فاکتوریل یک عدد حاصل ضرب تمام اعداد طبیعی کوچکتر و مساوی آن عدد تا 1 است.
فاکتوریل را با علامت تعجب نمایش می دهند!
مجله تایم امسال هم مثل سالهای گذشته برترینهای رشته های مختلف را بررسی
کرده است و روز گذشته منتخب گجت ها را در نارنجی مطالعه کردید، اما در
میان 10 پیشرفت مهم دانش پزشکی، چند مورد آن مربوط به تجدید نظرهای کلی در
دانسته های قبلی ما می شود:
ممنوعیت یک داروی محبوب، تغییر اساسی در الفبای احیا و یا صدور مجوز برای
استفاده از یک داروی رایج اما نه چندان مقبول (حداقل در بین اساتید رشته)
. چنین تجدید نظرهایی قسمتی از ماهیت رشته پزشکی است که هم به دلیل
پیچیدگی های خاص و هم به دلیل اصول تجربی آن همواره شاهد تئوریهای جدیدی
است که گاه اصول پذیرفته شده قبلی را به چالش می کشند. بطور خلاصه می توان
گفت دانش شناخت بدن انسان، به اندازه خود انسان پیچیده است. شاید بهمین
خاطر است که چند مورد دیگر از پیشرفتهای مهم این لیست بیشتر مرتبط با
مصنوعی سازی است؛ تلاشهایی در جهت ساده و قابل درک کردن مکانیزمهای پیچیده
طبیعت. به هرحال این شما و این هم لیست برترینهای سال گذشته دانش پزشکی
از دید تایم در ادامه مطلب...
صدای اسپیکر رو زیاد کنید!!
http://fun.drno.de/flash/games/lab.swf
به گفته طراحان، MP4-12C قادر است در مدت ۱۰ ثانیه سرعت خودش را از ۰ تا ۲۰۰ کیلومتر برساند. اغلب قسمت های خودرو شامل بدنه و شاسی آن از کربن ساخته شده که باعث سبک تر شدن وزن خودرو (۱۳۰۰ کیلوگرم) و افزایش سرعت آن می شود.این خودروی ۲ نفره، با موتور توربوی ۳٫۸ لیتری ۸ سیلندر خودش ۶۰۰ اسب بخار نیرو تولید می کند و گیربکس ۷ سرعته و سامانه ۲ کلاچ آن کمک می کند تا سرعتش از مرز ۳۰۰ کیلومتر در ساعت هم بگذرد.
دیروز شیطان را دیدم. در حوالی
میدان، بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند،
هیاهو می کردند و هم می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود:
غرور، حرص، دروغ، خیانت، جاه طلبی و . . .
هرکس
چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می
دادند و بعضی ها پاره ای از روحشان را. بعضی ها ایمانشان را می دادند و
بعضی ها آزادگیشان را. شیطان می خندید و دهانش بوی بد گند جهنم می داد.
حالم را بهم می زد. دلم می خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم. انگار
ذهنم را خواند، موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم، فقط گوشه ای
بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم؛ نه قیل و قال می کنم و نه کسی
را مجبور می کنم از من چیزی بخرد. می بینی؟ آدمها خودشان دور من جمع شده
اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با
اینها فرق می کنی. تو زیرکی و مؤمن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می دهدو
اینها ساده اند و گرسنه. بجای هر چیز فریب می خورند.
از
شیطان بدم می آمد. اما حرفهایش شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت
و گفت و گفت. ساعتها کانر بساطش نشستم تا اینکه چشمم به جعبه عبادت افتاد
که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم
گذاشتم. با خودم گفتم بگذار یکبار هم که شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد.
بگذار یکبار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز
کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی
اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب.
سالها پیش در یک شب سرد و تاریک پاییزی با یک کرجی (Korji)
از روی رودخانه ترسناکی در سیبری عبور می کردم. از پیچ رودخانه که می
گذشتم از ورای شبح مبهم کوههای اطراف، نور خیره کننده ای به چشمم خورد.
نور محسور کننده جذاب بود و کاملاً نزدیک به نظر می رسید. با خوشحالی
فریاد زدم: «خدا را شکر، به مقصد رسیدیم»
کرجی بان صورتش را برگرداند، به نقطه نورانی خیره شد و با بی تفاوتی گفت: «خیلی دور است!» و سرگرم پارو زدن شد.
بی
تفاوتی کرجی بان آزارم داد؛ نمی توانستم حرف او را باور کنم، زیرا روشنایی
بسیار نزدیک به نظر می رسید بطوری که تیرگی و ظلمت شب را شکافته و شعاع آن
تا دل تیرگیها نفوذ کرده بود. اما بعد دریافتم که حق با کرجی بان بود. او
درست گفته بود. در حقیقت روشنایی بسیار دورتر از آن بود که من پنداشته
بودم.
این
از ویژگیهای روشنایی شبانه است که وقتی از میان تاریکی می درخشند شعاع
نورانیشان، نویدبخش و امیدوارکننده است. انگار به مقصد نزدیک شده ایم! و
وقتی با قایق سفر می کنیم انسان فکر می کند که مختصری تلاش کند و با سرعت
بیشتری پارو بزند، به پایان سفر خواهد رسید؛ در حالی که روشنایی بسیار
بسیار دور است و برای وصول به مقصد راهی طولانی در پیش است!
warning:NOT SUITABLE FOR LITLE BIG
نقل قول از mondo mini show
*******************************************************************