خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به کسی توجه نمی کنه ...
از کسی خجالت نمی کشه ...
می باره و می باره و ...
اینقدر می باره تا آبی شه ...
آفتابی شه ...!!!
کاش ...
کاش می شد مثل آسمون بود ...
کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ...
بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده
تو خیلی عوض شدی....
اینجوری نبودی که....
ایول بابا....
ای کاش دل من اسمونی بود...
معلومه که دلت یجا اسیر بوده......یا شاید شده...نه نه خواهد شد....فکر نکنم ؛...............
زیر رگبار نگاهش دلم انگار زیرو رو شد ....
چطوری منیزیم؟
مطلب زیبایی بود
مجتبی جون به وبلاگ بچه های نفت شیراز هم سری بزن
من که هروقت دلم میگیره میبارم و میبارم و میبارم...ولی بعد که تموم میشه مشخصه که گریه کردم.آخه چشام قرمز میشه
خب...........................
اگه به آدمای دورو ورت کار نداشته باشی مثل آسمون که براشون سیل میبری..یا برکت..چتر دارن یا نه..لباس گرم تنشونه یا نه..
میباری..اونقدر که افتابی بشی و بدرخشی.مثل خورشید..