classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

کوروش کبیر

خداوندا دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها.یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان٬یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن...

حتما بخونید ضرر نمی کنید

دل من محکمه ایست که به من می گوید همه را دوست بدار به همه خوبی کن واگر بد دیدی دل به دریای محبت بزن و بخشش کن

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

: دو بیگانه هم درد از خویش بی درد یا نا هم درد با هم خویشاوندترند.

۲:انسان نقطه ای است میان دو بی نهایت: بی نهایت لجن بی نهایت فرشته.

۳:آن گاه که تقدیر واقع نگردید از تدبیر نیز کاری ساخته نیست.

۴:مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.

۵:اساسا <<خوشبختی>> فرزند نامشروع <<حماقت>> است.

۶: اگر توانستی (( نفهمی)) می توانی خوشبخت باشی !

 


۷:جامعه دو طبقه دارد: ۱:طبقه ای که می خورد و کار نمی کند ۲:طبقه ای که کار می کند و نمی خورد.

۸:چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها که به این مردم آسایش و خوشبختی بخشیده است.

۹:تمام بدبختی های آدم مال این دو کلمه است یکی داشتن و یکی خواستن

۱۰:چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها بهتر است.

۱۱:کیست که تنها آروزی همیشگی اش در این جهان این باشد که تنها چیزی را که از این جهان آرزو می کند از دست بدهد؟

۱۲:آن ها که از در می آیند و می روند چهارپایان نجیب و ساکت تاریخ اند حادثه ها را تنها کسانی در زندگی آدمی آفریده اند که از پنجره ها بیرون جسته اند و… یا به درون پریده اند.

۱۳:چقدر دعا می کنم که: بعضی اصوات را نشنونی بعضی رنگ ها نبینی بعضی افکار را نفهمی بعضی حالات را حس نکنی

۱۴:با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

۱۵:وقتی در صحنه حق و باطل نیستی وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه ات نیستی هرکجا که خواهی باش چه در نماز ایستاده باشی چه به شراب نشسته باشی هر دو یکی است

۱۶:حوادث انسان های بزرگ را متعالی و آدم های کوچک را متلاشی می کند.

۱۷:این سه راهی است که در پیش پای هر انسانی گشوده است: پلیدی پاکی پوچی

۱۸:شرف مرد هم چون بکارت یک دختر است اگر یک بار لکه دار شد دیگر هرگز جبران پذیر نیست

۱۹:چقدر دوست دارم این سخن مسیح را « از راه هایی مروید که روندگان آن بسیارند از راه هایی بروید که روندگان آن کم اند»

۲۰:آدم بالاخره می میره حالا من به اسهال خونی بمیرم بهتره یا به خاطر حرفم؟
۲۱:آن جا که عشق فرمان می دهند محال سر تسلیم فرو می آرد.

۲۲:چاپلوسی یونجه لطیفی است برای درازگوشان دمبه دار خوشحال

۲۳:گریستن خوب نیست مگر بشود جوری گریست که چشم ها نفهمند

۲۴:پروانه ی شمع اگر هم چون مرغ خانگی نه بر گرد شمع که در پی خروس می رفت زندگی در زیر پایش رام می گشت و آسمان بر بالای سرش به کام

۲۵:من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست و یکی هم از خود دفاع کردن برای تبرئه خود جوش زدن که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیازمند نیست از ناله شرم دارد.

۲۶:برای خوشبخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن و یاس انسان امروزه یاسی است ناشی از آگاهی اش به خویش و خوش بینی انسان در تاریخ زاییده ی جهلش نسبت به خویش است

۲۷:زنی که زیبایی اندیشه پیدا کرده باشد زیبایی بدنش را نشان نمی دهد.

۲۸:دو پدیده را مردم یا عوام نمی توانند از هم سوا کنند یکی شور مذهبی است یکی شعور مذهبی.که این دو ربطی به هم ندارند آن کسی که شور مذهبی دارد خیال می کند که شعور مذهبی هم دارد

۲۹:هرکس – نه تنها – به میزان معلوماتی که دارد عالم نیست بکله به میزان مجهولاتی که در عالم احساس می کند عالم است.

۳۰:انسان به میزان برخورداری هایی که در زندگی دارد انسان نیست بلکه به اندازه نیازهایی که در خود احساس می کند انسان است

۳۱:برای این که قومی خوب سواری بدهد باید احساس انسان بودن از او گرفته شود.
۳۲:چقدر این قفس برایم تنگ است. من تاب تنگنا ندارم !

بد است

در برابر وحشی ترین تازیانه ها ،

سکوت مردانه و غرور آمیز مرد نباید بشکند.

در برابر هیچ دردی،لب مرد به شکوه نباید آلوده گردد.

من از نالیدن بیزارم.

سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش،

تنها می توانند مرا به سکوت وادارند.

نالیدن، زاریدن، گله کردن، شکایت، بد است

سید و خسیس بازی؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

دست شما درد نکنه آقای حسینی.همین کم بود بهم بگن گدا...

به بوشهری ها بر خورد

خانم یا آقای نقطه چین٬از کی تا حالا اکتیو بودن و فعالیت کردن تو وبلاگ شده شنگولک بازی!!!!!!!!!!!

کی میدونه فرشته من کیه؟

پروردگارا اگر مادرم در بهشت نباشد من به بهشت نمیروم

تـــاج از فـــرق فلـک بــــــــــــرداشتن
تا ابـــد آن تـــــاج بــــرســـــــر داشتـن
در بـهشـت آرزو ره ِیــــــــــــــافتـــــن
هـــــر نفس شهــــدی به ساغــر داشتـن
روز در انــــواع نعمت هــا و نــــــــاز
شب بتی چــون مـاه در بـــــر داشتن
جــــاویدان در اوج قــــــدرت زیستـــن
ملـــــک عـــــالــم را مسخــــر داشتـن
بر تو ارزانی که مـــا را خوشتر است
لــــذت یک لحضــــه مـــــــادر داشتن

عضو فعال وبلاگ کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا هی بگید خانم حسینی فعال نیست و کسی رو دعوت نمیکنه!حال کردین تو یک ساعت دو نفر رو عضو کردم.خدا وکیلی اگه خانم حسینی رو نداشتین چیکار میکردین؟؟؟؟؟؟؟؟ 

ما دیگه رفتیم.دیگه کم کم فسنجووووووووووون داره جا میفته.

سلام.منم اومدم به جمع وبلاگ نویسای باحال اقتصاد اضافه شدم  

الان ساعت ۱۲:۵۵ دقیقه است و داریم فسنجون درست میکنیم... 

اگه فردا ما نیومدیم دانشگاه بدونید ما توی بیمارستان نمازی منتظر کمپوت هستیم!!! 

فسنجون

دروغ میگن.خودشون تو کافی نت بست نشستن جم نمی خورن.هرچی میگم پاشین بریم طرز تهیه ی فسنجون رو یاد گرفتم ٬میگن فسنجونی که مامان طرز تهیه شو بده و تو بپزی به درد نمیخوره... 

راستی امروز چی پختین؟میشه یه کم بیشتر بپزید؟

سلام

سلام٬من اومدم به جمعتون اضافه شدم.الان ساعت ۱۲:۱۵ است و هنوز فریبا هیچی بهمون نداده  حتی یه لیوان آب.... 

خب دیگه چیکار کنیم از قدیم گفتن شیرازیا مهمون نوازن دیگه!!!!!!!!!!!

حالا از غذای دیشبتون یه خورده اضاف نکرده بدین به ما؟قول میدم از خجالتتون در بیام...

سلام 

من امروز مهمون دارم٬اونم نه یکی٬سه تا!!!!!!!!!  زانوی غم بغل گرفتم٬آخه الان وقت مهمون بود؟!اونم بعد از امتحان زبان؟فاطمه و مریم و سحر.آخه یکی نیست به اینا بگه شما خونه و زندگی ندارین رو سر من خراب شدین؟ناهار چی کار کنم؟آقای رعنایی به باباتون بگین از کجا خرید کرده؟در ضمن به مامانت هم بگو طرز تهیه ی فسنجون رو واسم بنویسه.زود جواب بده تا شکممون غار و غور نکرده...

حرم امام رضا(ع) در طول تاریخ + تصاویر

حرم امام رضا(ع) در طول تاریخ





مشهد در دو قرن اول پیدایش چندان شناخته شده نبود، اما به عنوان مکانی مذهبی مورد احترام بود. در دوران امارت امیر عبدالرزاق توسی از حکمرانان سامانی و سوری بن معتز، در جهت آبادانی مشهد اقداماتی به عمل آمد. در قرن پنجم نیز به توسعه و تجهیز حرم امام توجه شد و در قرن های بعد به تدریج مشهد الرضا به صورت شهرکی مذهبی در آمد.



مشهد واژه مختصر مشهد الرضا و به معنی محل و مکان شهادت و نام شهری است که به مرکزیت مدفن امام رضا (ع) در سناباد (مشهد کنونی) شکل گرفته است.


در آغاز قرن سوم در قسمتی از قدیمی ترین بخش مشهد کنونی، در قریه ای به نام سناباد واقع در حاشیه نوغان از ولایت توس، کاخ حمید بن قحطبه ( والی سابق خراسان ) در وسط باغی بزرگ و سرسبز واقع شده بود که در آن زمان به دلیل وجود مدفن هارون الرشید، خلیفه عباسی، به بقعه هارونیه شهرت داشت.

درسال 203 هـ.ق. پیکر مطهر امام رضا (ع) در همان بقعه به خاک سپرده شد و این مکان مشهد الرضا نام گرفت.

مشهد در دو قرن اول پیدایش چندان شناخته شده نبود، اما به عنوان مکانی مذهبی مورد احترام بود. در دوران امارت امیر عبدالرزاق توسی از حکمرانان سامانی و سوری بن معتز، در جهت آبادانی مشهد اقداماتی به عمل آمد. در قرن پنجم نیز به توسعه و تجهیز حرم امام توجه شد و در قرن های بعد به تدریج مشهد الرضا به صورت شهرکی مذهبی در آمد.

با تهاجم ترکمانان در 499 ق. برج و باروی مشهد تخریب شد. اما به بنای حرم آسیبی نرسید و پس از غائله 510 ق . که عده زیادی در مشهد به قتل رسیدند و خرابی مختصری ایجاد شد، عضدالدین فرامرز علی حاکم وقت مشهد، حصار جدیدی به دور مشهد الرضا احداث کرد و در عهد سلجوقیان نیز با اقدامات عمرانی ابوطاهر قمی بیش از پیش بر جمعیت و رونق مشهد افزوده شد.

از این زمان تا مدتی مشهد از تهاجم و تخریب به دور ماند و در حملات ویرانگر ترکمانان به توس در 548 ق. به این شهر آسیبی نرسید. درعهد خوارزمشاهیان نیز مشهد مورد توجه امرا و حکام بود.
ادامه مطلب ...

سلام٬امتحان ادبیات دادم راحت شدم٬حالا مونده زبان انگلیسی.نمونه سوال ادبیات که آوردم کسی نیومد ازم بگیره می خواستم نمونه سوال زبان بزنم رو وب که خانم افضل بهم گفت تو راه چندتا از بچه ها رو دیده دیگه منصرف شدم.راستی آقای رعنایی نفر چهارم کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سیری در علم

باورهای درست و غلط در تمام زمینه‌ها وجود دارند؛ حرف‌هایی ظاهرا علمی که در اغلب موارد معلوم نیست برای نخستین بار از زبان کدام دانشمند شنیده شده‌اند!


از نظر دانش پزشکی، این باورها در بسیاری از موارد، نه‌تنها کمکی به بیمار نمی‌کنند و نه‌تنها باعث دورشدن آنان از راهکارهای مناسب درمانی می‌شوند بلکه حتی می‌توانند خطراتی جدی هم برای سلامت او ایجاد کنند.

  

ادامه مطلب ...

ادبیات

امتحان ادبیاتم بالاخره از سرمون رفع شد!!!  

یه نفس راحتی کشیدیما!

یکی بود یکی نبود

در زمان قدیم که زمین باز نشده بود و فضیلتها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند...

ذکاوت گفت: بیایید بازی کنیم مثل قایم باشک!

دیوانگی فریاد زد:آره قبوله من چشم میذارم!

چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگرده همه قبول کردند.

دیوانگی چشم هایش را بست و شروع به شمردن کرد:یک ... دو ... سه ...

همه به دنبال جایی بودند تا قایم شوند.

نظافت خودش را به شاخه ها آویزان کرد. خیانت داخل انبوهی از زباله ها مخفی شد.

اصالت به میان ابر ها رفت و هوس به مرکز زمین به راه افتاد

دروغ که می گفت به اعماق کویر خواهد رفت به اعماق دریا رفت!

طعم داخل یک سیب سرخ قرار گرفت.

حسادت هم رفت داخل یک چاه عمیق.

آرام آرام همه قایم شدند و دیوانگی همچنان میشمرد : هفتاد و سه.... هفتاد و چهار !

اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود. تعجبی هم ندارد

قایم کردن عشق خیلی سخت است. دیوانگی داشت به 100 نزدیک میشد که عشق رفت

وسط یک دسته گل رز و آرام نشست. دیوانگی فریاد زد دارم میام...

همان اول کار تنبلی را دید. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قایم شود!

بعد هم نظافت را یافت و خلاصه نوبت به دیگران رسید اما از عشق خبری نبود.

دیوانگی دیگه خسته شده بود که حسادت حسودیش گرفت و آرام در گوش او گفت:

عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است.

دیوانگی با هیجان زیادی یک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت به داخل

 گلهای رز فرو کرد.

صدای ناله ای بلند شد. عشق از داخل شاخه ها بیرون آمد دستهایش را جلئی صورتش

گرفته بود و از بین انگشتانش خون می ریخت.

شاخه درخت چشمان عشق را کور کرده بود. دیوانگی که خیلی ترسیده بود با شرمندگی گفت:

حالا من چکار کنم ؟ چگونه می توانم جبران کنم؟

عشق جواب داد : مهم نیست دوست من تو دیگه نمیتونی کاری کنی فقط ازت خواهش میکنم

از این به بعد یار من باشی.

همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم. و از همان روز تا همیشه عشق و دیوانگی همراه

یکدیگر به احساس تمام آدمهای عاشق سرک می کشیدند.

واقعیتی از زندگیم در گذر رشته اقتصاد

گل بانو و کشش تقاضا

گل بانو دختری است از جنس خیال و کشش تقاضا نیز مفهومی است در اقتصاد و از جنس واقعیت.  اگرچه اکثر خوانندگان این وبلاگ با این دو مفهوم آشنا هستند ولی شاید توضیحی کوچک برای دوستان غیراقتصادی لازم باشد. کشش تقاضا در اقتصاد بدین مفهوم است که با فرض کاهش و یا افزایش عامل دیگری (درآمد، قیمت، سلیقه و ...)، تقاضای کالا چقدر کشش و یا تمایل به تغییر دارد. اگر چه کشش در اقتصاد، جایگاهی مهم  دارد ولی این مفهوم در دنیای عشق نیز معنایی وسیع  و پر رنگ دارد. براستی در زندگی واقعی ما، کشش تقاضا در مفهوم اقتصادی آن نقش پر رنگ تری دارد یا کشش در مفهوم اجتماعی و احساسی آن؟ 

سال و سالیانی پیش، در کنار کوههای بلند زاگرس دختری متولد شد، اسمش را گل بانو گذاشتند. گل بانو تلاش داشت تا زیباترین گل بانوی دنیا باشد. سالهای کودکی اش را در کنار کوههای زاگرس گذرانید. دنیای پر از مهر کوهستان، روح او را وحشی، سرکش و لطیف ساخته بود. ولی روح نا آرام او هوای ماندن نداشت و یکجا بودن را تاب نمی آورد. به همین منظور در دشت زندگی، رها شد و به سمت ناشناخته‌ها پرواز کرد.  

بچگی اش در شیطنت و بازی های کودکانه گذشت. چشم های مهربانش چون همیشه می‌درخشید و معصومیت کودکی او را زیبا و زیباتر می نمود. در هوای خانه جدیت را می آموخت. پدری جدی و مهربان و مادری سخت‌گیر و چشم به راه آینده فرزند. راه خود را در درس و مکتب دید و به ناگاه در رشته اقتصاد شاگردی خود را آغاز کرد. رشته ای که روح مهربانش با آن سنخیت چندانی نداشت.

هنوز کت و دامنی را که در دانشگاه می‌پوشید، به یاد دارم و گیسوانی که با نسیم، آشفته می شدند، و متانتش را که در گام هایش هویدا بود. سعی می کرد با همه مهربان باشد، حتی با پسری که بداخلاق بود و  قیافه خوبی نداشت و دختران از او دوری می‌کردند. 

روزی را به یاد دارم که گل بانو دیر به کلاس آمده بود، مثل همیشه نگاهش می‌کردم، استاد با او شوخی کرد که لابد یادش رفته اتکلون بزنه! برا همین دیر رسیده!! همه یکباره خندیدند. بعدها گل بانو به من گفت واقعا آن روز یادم رفته بود و برگشته بودم تا اتکلون بزنم.

یادم می آید که در درس اصول اقتصاد هنگامی که استاد، کشش تقاضا را درس می داد، گل بانو  دستش را بلند کرد و گفت: استاد کشش تقاضا یعنی چه؟ استاد  لبخندی  ملیح زد و  گفت:  دختر خوب، انگار خیلی عجله داری، حالا زوده، بعدا میفهمی! ناگهان کلاس از  صدای خنده  منفجر شد. بعد که خنده ها آرام گرفت، استاد به دانشجویان نگاهی کرد و  سپس به من اشاره کرد و گفت: او معنی کشش را خوب می داند، دوباره کلاس از خنده ترکید و همه برگشتند و من را نگاه کردند. من که از خجالت سرخ و سفید شده بودم در دلم گفتم: میکشمت گل بانو، تو کی میخوای آدم بشی دختر؛ آخه دیونه اینم سئواله که تو میپرسی !

امیدوارم بعضی از دوستان به خوبی متوجه منظورم شده باشن ولی افسوس.............. 

درست که هر کس شاید برداشتی متفاوت داشته باشه اما بازم لطفا نظراتتون رو بگین.

به امید روزی که منظورم رو بتوانم واضحه تر بگویم که شاید اینگونه محکوم به سکوت نباشم.

من دیگه رفتم

بابا من دیگه رفتم.ادبیات نخوندم دلم خوشه دارم تو اینترنت گشت میزنم.خدا منو بکشه که بعد از امتحان اقتصاد توبه نکردم.            التمس دعا         خداحافظ تا فردا

اگه خوندی نظر بده

 ۴پیرزن میلییاردر و مجرد دنیا

 - کریستی والتون

 



۲۲٫۵ میلیارد دلار/ آمریکا/ ۵۵ ساله، بیوه، یک فرزند
او بیوه پسر مالک ثروتمند فروشگه‌های زنجیره‌ایWal-Mart است که در سال ۲۰۰۵ بعد از سقوط هواپیمای شخصی اش از دنیا رفت. خانم والتون به لطف سرمایه گذاری آخرین همسرش در کارخانه تولید انرژی خورشیدی یکی از ثروتمندترین‌هاست.

 


۲- لیلیان بتنکورت

 



۲۰ میلیارد دلار/فرانسه/۸۷ ساله، بیوه، یک فرزند
او دختر مالک ثروتمند شرکت L’Oreal، برند مشهور محصولات آرایشی و زیبایی است. این زن که لقب وارث لوازم آرایش را به او داده اند، ثروتمندترین مادر اروپاست و در سال ۲۰۰۷ بیوه شد.

 


۳- بریجیت راسینگ


 




۱۳ میلیارد دلار/سوئد/۸۶ ساله، بیوه، سه فرزند
او و سه فرزندش بعد از مرگ پدر خانواده که سهامدار اصلی شرکت Tetra Laval بود، مبلغ زیادی به ارث بردند. این شرکت در زمینه بسته‌بندی مایعات انقلاب بزرگی به‌وجود آورده است.

 


۴- ساویتری جیندال


 

 

۱۲٫۲ میلیارد دلار/هند/ ۶۰ ساله، بیوه، ۹فرزند
او رئیس غیراجرایی گروه جیندال، یکی از بزرگترین کارخانه های فولاد و برق هند است. آخرین همسر ثروتمندترین مادر آسیا که رئیس این کارخانه بود، در سال ۲۰۰۵ در یک سانحه هوایی کشته شد.