classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

بدون شرح...........

توجه:از انجا که قصد نداشتم در وبلاگ متن بگذارم اما دلم نیامد این مطلب رو لینک نکنم  

به علت وفور نعمت در بلوک پزشکی و نا شکر بودن وایجاد اعتصابات دانشجویی بزرگ قوم بنی پزشکی آنها را به عذاب الهی هشدار داده بود.

داستان از این قرار است که در شبانگاه 6 آذر ماه حدود ساعت  ۱ بامداد ناگهان وعده اللهی که از سوی بزرگ  این  قوم هشدار داده شده بود به وقوع پیوست و سیلی هولناک بلوک A قوم بنی پزشکی را فرا گرفت و آنها مجبور به پناه بردن به قوم فقیر و مفلوک دانشگاه شیراز شدند 

جانم فدای ایران

        آخرین سخن کوروش کبیر: 

 

«مرا در ایران دفن کنید تا ذره ذره وجودم جزیی از ایران شود» 

 

 

 

     زنده باد ایران

ایول به بچه های خورموج

یه خبر توپ 

۹تا از بازیکنای تیم ملی سافتبال(بیسبال) بانوان ایران و یکی از مربیان این تیم بوشهری هستن و اونم از شهر خورموج(همشهری خودم) و اونم دوستای خوبم.خیلی خیلی بهشون تبریک میگم و به داشتن چنین دوستایی افتخار می کنم.ایشاالله که همیشه موفق باشن.

درس زندگی¤¤¤¤

 

آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک میریزند ...

 زندگی به رنج کشیدن می ارزد

 

زندگی چیست ؟ اگر خنده است چرا گریه میکنیم ،اگر گریه است چرا میخندیم ،اگر زندگی است چرا میمیریم ،اگر مرگ است چرا زندگی میکنیم،اگر عشق است چرا به ان نمیرسیم، اگر عشق نیست چرا عاشق میشویم

 

رسم زندگی این است ،یک روز یکی رو دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی،اون رفته است و همه چیز تمام شده است....  مثل یک مهمانی که به آخر رسیده است و تو به حال خود رها میشوی  ... چرا غمگین میشوی این رسم زندگی است،تو نمیتوانی آن را تغییر بدهی،پس تنها آواز بخوان این تنها کاریست که از دست تو برمیاید

 

کاش خدا سه چیز را نمی آفرید .......           

غرور،دروغ،عشق

 تا هیچ گاه کسی از سر غرور به دروغ دم از عشق نزند

دنیا را بد ساخته اند...

کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد.

کسی که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمی داری

اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد

 به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند

 واگه یک روز کسی بهت گفت که دوست دارم

 توسعی نکن بهش بگی دوسش داری

 اگه گفت عاشقته سعی نکن عاشقش باشی

 اگه بهت گفت همه زندگیش تویی

 سعی نکن همه زندگیت باشه

 چون یک روز میاد و بهت میگه که ازت متنفرم

اونوقت تو نمی تونی ازش متنفر باشی

 

( دکترشریعتی)

بچه ها متشکریم

از خرابی می گذشتم خانه ام آمد به یاد

         دست و پا گم کرده ای دیدم دلم آمد به یاد

سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را

                     اجتماع دوستان یکدلم آمد به یاد

 

 

 

 ازاینکه به یاد من بودید ممنونم 

 

                 دوستتون دارم

 

 

کی میدونه فرشته من کیه؟

آسمان را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظهء خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
***
خاک را پرسیدم
می توانی آیا
دل مادر گردی
آسمانی شوی وخرمن اخترگردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم
***
این جهان را گفتم
هستی کون ومکان را گفتم
می توانی آیا
لفظ مادر گردی
همهء رفعت را
همهء عزت را
همهء شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت وشوکت وشان کم دارم
عزت ونام ونشان کم دارم
***
آنجهان راگفتم
می توانی آیا
لحظه یی دامن مادر باشی
مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم
آنچه در سینهء مادر بود آن کم دارم
***
روی کردم با بحر
گفتم اورا آیا
می شود اینکه به یک لحظهء خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص ومحدودم
بهر این کار بزرگ
قطره یی بیش نیم
طاقت وتاب وتوان کم دارم
***
صبحدم را گفتم
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل وقند بریزد از تو
لحظهء حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید زلبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
دربهشت دگری نتوان جست
من ازان آب حیات
من ازان لذت جان
که بود خندهء اوچشمهء آن
من ازان محرومم
خندهء من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خندهء او
خندهء او روح است
خندهء او جان است
جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
***
کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم
قدرت شرح وبیان کم دارم
***
درپی عشق شدم
تا درآئینهء او چهرهء مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم اودر دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او درپرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظهء روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظهء پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمهء زیبایی
بلکه او درهمهء عالم خوبی, همهء رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود

برترین عکس های زیر آبی سال ۲۰۱۰ NATIONAL GEOGRAPHIC

برترین عکس های زیر آبی سال ۲۰۱۰







نشریه نشنال جئوگرافی نتایج چهارمین دور از رقابت بین المللی عکاسی زیر آبی در اعماق اندونزی را منتشر کرد.

این رقابت جهانی در هفت بخش مختلف برگزار شده و جایزه برنده نهایی آن ۳۵ هزار دلار برای شگفت انگیزترین عکس زیر آبی از میان تمامی تصاویری خواهد بود که از سرتاسر جهان در رقابت شرکت کرده اند.
آثار برتر در چهارمین دور از این رقابت عکاسی به تصاویری از انواع گونه های زیستی دریایی اختصاص دارند که به دلایل مختلف از جمله شکار بیش از اندازه و یا آلودگی های زیست محیطی در خطر انقراض قرار دارند. در ادامه ۶ اثر برگزیده این رقابت بین المللی را مشاهده می کنید: ادامه مطلب ...

تا شوهر نکنی از پاداش خبری نیست !

لطفا کامل خوانده شود.

این روزها همه جا صحبت از خدیجه آزادپور است. بانویی که در شانزدهمین دوره مسابقات آسیایی درخشید و توانست نامش را به عنوان اولین بانوی طلای ایرانی در اولین ها به ثبت برساند.

بیست و دو سال دارد و بسیار با انگیزه و با اعتماد به نفس است. اعتقاد دارد ورزش بانوان در گوانگجو کولاک کرده و اگر امکانات بیشتری در اختیار آنها قرار گیرد آنها می توانند بارها و بارها پرچم جمهوری اسلامی ایران را به اهتزاز درآورند. وی از فرستادن حریفان به بیمارستان برایمان گفت که تعجب حاضرین در سالن مسابقات را در برداشت.

دیروز با او تماس گرفتیم تا از حال و هوای طلایی بودن برایمان بگوید اما به نظر می رسید انتظارات فراوانی از مسئولین ورزش کشورمان داشته که گویی هنوز جامه عمل به خود ندیده است.

خانم آزادپور علی رغم ورزش ووشو که خشن به نظر می رسد خیلی آرام و خونسرد در گفتگو با تبیان به سوالاتمان پاسخ داد که خواندن آن خالی از لطف نیست:

چه حسی داشتید وقتی توانستید به عنوان اولین بانوی ایرانی پرچم کشورمان رو به اهتزاز درآوردید؟
عالی بود و حس خیلی خوبی داشتم که توانستم به عنوان اولین بانوی محجبه ایرانی پرچم پر افتخار ایران را در سالن بازیها به اهتزاز در آورم و امیدوارم که ادامه داشته باشد.

چطور شد ورزش ووشو را انتخاب کردید در حالی که خیلی ها اعتقاد دارند ورزش خشنی محسوب می شود؟
در حالی که خیلی ها اعتقاد دارند ورزش ووشو ورزش خشنی است اما اینگونه نیست و این ورزش پر از هیجان و جذابیت است و خیلی باید سخت تمرین کرد. مهمترین دلیلی که باعث شد تا ووشو را انتخاب کنم برادرم بود که من را به این ورزش معرفی و هدایت کرد تا اینکه خودم هم به این رشته علاقه مند شدم.
پس از اینکه وارد این رشته شدم خانواده ام خیلی کمک ام کردند تا بتوانم به هدفم که فتح سکوی اول مسابقات آسیایی بود برسم.

قبل از اعزام فکر می کردید بتوانید مدال طلا را از آن خود کنید؟
صد در صد. به خاطر اینکه من 9 ماه به سختی تمرین می کردم و واقعا شب و روز نداشتم و به خاطر همین تمرینات طاقت فرسا به خوبی مبارزه کردم و حریفان دشواری را از پیش رو برداشتم تا بتوانم به هدفم که ایستادن بر روی سکوی نخست بود برسم.

بعد از برگزاری مسابقات شنیده شد بانوان ووشو کار ایرانی رقیب های خودشان را به بیمارستان فرستادند؟
بله صد در صد.بانوان ووشو کار ایرانی خیلی عالی کار کردند و خانم منصوریان به خوبی مبارزه کرد و توانست حریفش را به بیمارستان منتقل کند که خیلی عالی بود. اصلا به نظر من بانوان محجبه ایرانی در مسابقات آسیایی کولاک کردند و توانستند نگاه ها را به خودشان جلب کنند.

دیدگاه و نظرات ورزشکاران دیگر کشورها به شما که توانستید با حجاب کامل ایرانی بر روی سکوی اول بایستد چگونه بود؟
خیلی برای آنها تعجب آور بود که یک بانوی محجبه بتواند با یک سری محدودیت ها به خوبی مبارزه کند و با قدرت بتواند مدعیانی چون چین تایپه، ویتنام ، فیلیپین، کره جنوبی و هند را از پیش رو بردارد و قهرمان شود.

از وقتی که قهرمان بازیهای آسیایی شدید انتظارات و نوع نگاه ها به ورزش بانوان و ووشو تغییر کرده است چه برنامه ای دارید تا بتوانید انتظارات را برآورده کنید؟
امیدوارم بتوانم همچون گذشته با تلاش و برنامه ریزی بیشتر توقع هموطنان عزیزم را برآورده کنم و موفقیت های بیشتری را کسب کنم.

به عنوان اولین بانوی طلایی ایران پس از انقلاب چه توقع و انتظاری از مسئولین دارید تا بتوانید همچنان به درخشش خودتون ادامه بدید؟
انتظارات من از مسئولین این است که امکانات بیشتری برای ورزش بانوان در نظر بگیرند و به ورزشکاران بانوان توجه بیشتری داشته باشند و به آنها اعتماد کنند. به نظر من طلای کسب شده توسط من با طلای کسب شده توسط مردان تفاوتی نمی کند و باید یکسان به ورزشکاران نگاه کنند. چه بسا اگر امکانات بانوان با مردان برابری کند آنها بتوانند بهتر از آقایان افتخار آفرینی کنند.
وقتی با پیروزی من مسئولین شاد می شوند و از کسب مدال یک بانوی ایرانی سخن می گویند من هم انتظار دارم تا به وعده های خود عمل کنند.

سازمانی ها قول های فراوانی را به مدال آوران گوانگجو داده بودند؛ آیا پاداش خودتان را دریافت کردید؟
نه هنوز پاداشی دریافت نکرده ام و مسئولین هنوز به وعده خودشان عمل نکرده اند. قبل از اعزام به من وعده اهدا منزل در صورت کسب مدال طلا را دادند و عنوان کردند پس از بازگشت شما از مسابقات کلید آپارتمان در همان فرودگاه اهدا خواهد شد که متاسفانه اینگونه نشد و پس از پیگیری هایی که انجام دادم اعلام کردند که شرایط تغییر کرده است و تنها در صورتی که متاهل شوید این پاداش به شما تعلق خواهد گرفت که این تصمیم واقعا باعث تضعیف روحیه من و سایر ورزشکاران خواهد شد باعث خواهد شد تا با دلسردی خودمان را برای رقابت های آینده آماده کنیم.
من تلاش های فراوانی کردم تا توانستم به این مدال دست پیدا کنم و امیدوارم مسئولین اقدامی ترتیب دهند تا من ورزشکار مستاجر با خیال راحت تری در تمرینات حاضر شوم. ورزشکار قطری در وزن من به مقام سومی دست پیدا کرد و پس از پایان مراسم و در حضور من 40 هزار دلار به او پاداش دادند. مشخص است برای بازگشت او برنامه های فراوانی در نظر گرفته اند و اینجا تفاوت کشورها در عمل کردن به وعده ها کاملا به چشم آمد.

خیلی ناراحت به نظر می رسید؟
وقتی با پیروزی من مسئولین شاد می شوند و از کسب مدال یک بانوی ایرانی سخن می گویند من هم انتظار دارم تا به وعده های خود عمل کنند. با ادامه این اتفاقات من ورزشکار انگیزه های خودم را برای حضور در سایر رقابت ها از دست خواهم داد.

اگر قرار بود ورزشی غیر از ووشو را انتخاب کنید چه رشته ای را در نظر می گرفتید؟
من به رشته ووشو علاقه فراوانی دارم و باز هم این رشته را انتخاب می کردم. رشته ووشو در خون من است و من به خاطر این ورزش از خیلی مسائل از جمله درس گذشتم تا بتوانم به سکوی افتخار برسم.

اوج آرزو های خدیجه آزادپور کجاست؟
رسیدن به سکوی ایمان و تقوا

اگر قرار باشد خودتان را در یک جمله تعریف کنید؟
کوهی از اعتماد به نفس

نصیحت شما به دختر نوجوانان ایرانی که قصد شروع ورزش ووشو را دارند چیست؟
قبل از هر چیز به خداوند توکل کنند و پاک ورزش کنند. باید سختی های فراوانی را متحمل شوند و برای رسیدن به هدف زحمت بکشند و باید از شکست ها درس بگیرند تا از شکست به پیروزی برسند.

http://www.tabnak.com/nbody.php?id=77800

مقتصد های جوان به داد اقتصاد برسید

 

مشکل‌ ما نه‌ در اصل‌ پیوستن‌ به‌ جهانی‌سازی‌ اقتصاد، بلکه‌ در چگونگی‌پیوستن‌ به‌ آن‌ است‌ زیرا تجارت‌ بسیاری‌ از کالاهای‌ ساده‌ سرمایه‌ای‌، تحت‌کنترل‌ خریداران‌ عمده‌ خارجی‌ و شرکت‌های‌ چند ملّیتی‌ است‌ و آنان‌ درتجارت‌ کالاهایی‌ نظیر پوشاک‌، منسوجات‌، الکترونیک‌ و غیر آن‌ نقش‌ اصلی‌را بر عهده‌ دارند. این‌ شرکت‌ها در بازار رقابت‌ ناقصی‌ که‌ در آن‌ چندفروشنده‌ و خریدار عمده‌ نبض‌ بازار را به‌ دست‌ دارند، به‌ فعالیّت‌ پرسود خودمشغولند و اجازه‌ سربرآوردن‌ به‌ رقبای‌ جدید را نمی‌دهند و انتظار دارندکشور طرف‌ معامله‌شان‌، هیچ‌ گونه‌ ممانعت‌ و مزاحمتی‌ در تملّک‌ صنایع‌داخلی‌ برای‌ آن‌ها ایجاد نکند. اکنون‌ شرکت‌های‌ چند ملّیتی‌ در بسیاری‌ صنایع‌کشورهای‌ تازه‌ صنعتی‌ شده‌، مثل‌ الکترونیک‌، ماشین‌آلات‌، تجهیزات‌ حمل‌ ونقل‌ و مصنوعات‌ فلزی‌، نقشی‌ محوری‌ دارند و مالک‌ بسیاری‌ از کارخانه‌های‌اساسی‌ هستند. در چنین‌ فضایی‌، فکر آن‌ که‌ هر چه‌ را بخواهیم‌ تولید خواهیم‌کرد و به‌ هر کجا که‌ بخواهیم‌ صادر می‌کنیم‌، نشانه‌ خام‌اندیشی‌ است‌. به‌ سادگی‌می‌توان‌ دریافت‌ که‌ شرکت‌های‌ چند ملّیتی‌، به‌ راحتی‌ مزایای‌ تجارت‌ آزاد رابا دوستان‌ جدید خود قسمت‌ نمی‌کنند و بسیار بیش‌تر از آن‌چه‌ می‌بخشند، از ماخواهند ستاند.

همچنین‌ به‌ سبب‌ فروپاشی‌ اردوگاه‌ شوروی‌ و پیوستن‌ کشورهای‌ بلوک‌شرق  به‌ سیستم‌ تجارت‌ آزاد، امروزه‌ بسیاری‌ ملّت‌ها حضور شرکت‌های‌ چندملّیتی‌ را به‌ آسانی‌ می‌پذیرند. به‌ همین‌ دلیل‌ این‌ شرکت‌ها شرایط‌ ظالمانه‌شان‌ رابر ملّت‌ها تحمیل‌ می‌کنند. سیاست‌ توسعه‌ صادرات‌ نیز که‌ توسط‌ کشورهای‌تازه‌ صنعتی‌شده‌ آسیا تجربه‌ شده‌ است‌، به‌ سادگی‌ نمی‌تواند توسط‌ دیگرکشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ تکرار شود. به‌ ویژه‌ به‌ دلیل‌ وضعیّت‌ خاص‌ فرهنگی‌و اجتماعی‌ کشور ما، افکار عمومی‌ از فعّالیت‌ شرکت‌های‌ فراملّی‌ استقبال‌نخواهد کرد و مدیران‌ این‌ شرکت‌ها، فضای‌ جامعه‌ ما را برای‌ فعالیّت‌هایشان‌امن‌ و آرام‌ تشخیص‌ نخواهند داد.

از این‌ گذشته‌، اقتصاد ایران‌، دارای‌ نقطه‌ ضعف‌هایی‌ است‌ که‌ باید برایشان‌چاره‌ای‌ اندیشید. پیوستن‌ به‌ جریان‌ جهانی‌سازی‌ اقتصاد، این‌ ضعف‌ها رابرطرف‌ نمی‌سازد و نمی‌توان‌ این‌ گونه‌ از مزایای‌ رقابت‌ بین‌المللی‌ بهره‌ برد.تاکنون‌ در عرصه‌ جهان‌، از میان‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌، تنها تعدادی‌ اندک‌توفیق‌ یافته‌اند که‌ از وضعیّت‌ جدید اقتصاد جهانی‌، بهره‌برداری‌ کنند و جوامع‌صنعتی‌ نویی‌ را پدید آورند در حالی‌ که‌ اکثر کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ که‌ چه‌بسا نقطه‌ ضعف‌های‌ برخی‌ از آن‌ها کم‌تر از کشور ماست‌، هنوز نتوانسته‌اندخود را به‌ تکنولوژی‌ لازم‌ مسلّح‌ کرده‌، در بازار جهانی‌ جایگاه‌ شایسته‌ای‌بیابند و وضع‌ زندگی‌ ملّتشان‌ را بهبود بخشند. بنابراین‌، تجارت‌ آزاد فرشته‌رحمتی‌ که‌ در همه‌ جا و هر شرایطی‌، ملّت‌ها را خوشبخت‌ کند، نیست‌. پس‌ بایدهوشیار بود و با شتاب‌ گام‌ در این‌ تاریکی‌ ننهاد، که‌ تاکنون‌ ملّت‌های‌ زیادی‌ رابه‌ کام‌ خود کشیده‌ و استقلال‌ آنان‌ را بر باد داده‌ است‌.

گرچه‌ ممکن‌ است‌ ضعف‌های‌ اقتصاد ایران‌، بسیار باشد، ولی‌ ما تنها برخی‌از آن‌ها را که‌ اهمیّت‌ بیش‌تری‌ دارند، بیان‌می‌کنیم‌:

 

1. دانش‌ اقتصاد در ایران‌ ریشه‌ ندارد و علمی‌ کاملاً وارداتی‌ است‌ و با این‌که‌ متخصصان‌ علوم‌ انسانی‌ در سایر رشته‌ها، نظیر حقوق  و روان‌شناسی‌می‌کوشند یافته‌های‌ خویش‌ را با ارزش‌های‌ جامعه‌ ایرانی‌ تطبیق‌ دهند و جای‌پایی‌ برای‌ خود در سنّت‌ها پیدا کنند، ولی‌ علم‌ اقتصاد در ایران‌، همچنان‌ حالت‌ترجمه‌ای‌ خود را حفظ‌ کرده‌ است‌. آن‌چه‌ در دانشکده‌های‌ اقتصاد ما تدریس‌می‌شود، اقتصاد سرمایه‌داری‌ است‌. در بسیاری‌ موارد حتّی‌ مثال‌های‌ بیان‌ شده‌شرح‌ وقایعی‌ است‌ که‌ در غرب‌ اتّفاق‌ افتاده‌ است‌، در حالی‌ که‌ مسائل‌ اقتصادی‌هر جامعه‌ ناشی‌ از شرایط‌ خاص‌ آن‌ است‌. برای‌ مثال‌، اکنون‌ دانش‌آموختگان‌اقتصاد ایران‌، علّت‌ها و پی‌آمدهای‌ بحران‌های‌ اقتصادی‌ غرب‌، مانند بحران‌1929 و رکود حادّ 1974 را به‌ خوبی‌ می‌شناسند و راه‌های‌ مقابله‌ با آن‌ رامی‌دانند امّا از تحلیل‌ دقیق‌ اقتصاد ایران‌ و دادن‌ راه‌حل‌های‌ مناسب‌، ناتوانند تازمانی‌ که‌ این‌ نقیصه‌ برطرف‌ نگردد، امید چندانی‌ به‌ بهبود اوضاع‌ اقتصادداخلی‌ نمی‌رود.

 

2. مشکل‌ دیگر ضعف‌ برنامه‌ریزی‌ و مدیریت‌ اقتصادی‌ است‌. این‌ مشکل‌تا حدّی‌ ناشی‌ از سیاست‌زدگی‌ اقتصاددانان‌، نادیده‌ گرفتن‌ مصالح‌ واولویت‌های‌ اقتصادی‌ و انگیزه‌های‌ جناحی‌ است‌. بخشی‌ دیگر، به‌ سبب‌سهل‌گیری‌ و ساده‌دیدن‌ بیش‌ از حد قضایا و انتخاب‌ آسان‌ترین‌ راه‌ حل‌ است‌که‌ معمولاً نارساترین‌ و پرهزینه‌ترین‌ آن‌هاست‌. به‌ عنوان‌ نمونه‌ برای‌ جلوگیری‌از اسراف‌ نان‌ و اتلاف‌ انرژی‌، افزودن‌ قیمت‌ نان‌ را پیشنهاد کردند امّا پس‌ ازچندین‌ سال‌ اثر مثبتی‌ پدیدار نشد. در حقیقت‌ نظام‌ برنامه‌ریزی‌ اقتصادی‌ ایران‌با سابقه‌ نسبتاً طولانی‌ در تدوین‌ برنامه‌های‌ میان‌ مدّت‌ و درازمدّت‌ توسعه‌،دچار ضعف‌ تئوریک‌ است‌. برای‌ هر برنامه‌ اهدافی‌ در نظر گرفته‌ می‌شود که‌تلاش‌ برای‌ دسترسی‌ به‌ آن‌ها از طریق‌ سیاست‌گذاری‌های‌ اشتباه‌، جامعه‌ را بابحران‌ مواجه‌ می‌سازد. ارزیابی‌ صرفاً اجرایی‌ برنامه‌های‌ اقتصادی‌ باعث‌نگرش‌ غیرسازمان‌یافته‌ و عدم‌ تشخیص‌ علل‌ واقعی‌ بحران‌ها می‌شود و دوباره‌دارویی‌ تجویز می‌گردد که‌ تنها دردها را افزایش‌ می‌دهد. آیا در چنین‌وضعیتی‌، پیوستن‌ به‌ جهان‌گرایی‌ اقتصادی‌ و در آویختن‌ با حریفان‌ قدر،ضعف‌های‌ ما را درمان‌ خواهد کرد؟

 

3. متأسفانه‌، در بین‌ اقتصاددانان‌ ایرانی‌، وحدت‌نظر وجود ندارد واختلافشان‌، تنها در گرایش‌ به‌ مکاتب‌ و نظریّه‌های‌ اقتصادی‌ محدود نمی‌گردد.عدم‌ کامیابی‌ اقتصاد ایران‌ در دهه‌های‌ اخیر، آنان‌ را به‌ مجادله‌های‌ بی‌حاصل‌کشانده‌ است‌. در شرایط‌ کنونی‌، اقتصاددانان‌ ناگزیرند توجیه‌گر اقدامات‌چهره‌های‌ پرنفوذ سیاسی‌ باشند. حتّی‌ گاه‌ دیده‌ شده‌ است‌ که‌ فردی‌ خاص‌،برای‌ باقی‌ماندن‌ در پست‌های‌ کلیدی‌ اقتصاد کشور، در دوره‌ای‌ کوتاه‌، از دوسیاست‌گذاری‌ متضاد اقتصادی‌ جانبداری‌ نموده‌ است‌. این‌ کار زیر پا نهادن‌وجدان‌ و خیانت‌ به‌ علم‌ است‌. ممکن‌ است‌ اقتصاددانان‌ این‌ گناه‌ را به‌ گردن‌سیاستمداران‌ اندازند، ولی‌ مگر نه‌ این‌ است‌ که‌ دولتمردان‌ پرنفوذ، با توجیهات‌آن‌ها مردم‌ را رام‌ و آرام‌ نگه‌ می‌دارند!

 

4. از دیدگاه‌ کارشناسان‌ اقتصادی‌، بیش‌تر کشورهای‌ صادرکننده‌ نفت‌دارای‌ «دولت‌ رانتیر» هستند. اگر «رانت‌» را درآمدی‌ بدانیم‌ که‌ از مواهب‌طبیعی‌ و از خارج‌ کشور تأمین‌ می‌شود و هیچ‌گونه‌ ارتباطی‌ با فرآیندهای‌تولیدی‌ داخلی‌ ندارد و این‌ معیار را نیز بپذیریم‌ که‌ هر دولتی‌ که‌ 42 درصد یابیش‌تر از کل‌ درآمدش‌ از رانت‌ خارجی‌ باشد، دولت‌ رانتیر قلمداد می‌شود،باید تبعات‌ منفی‌ این‌ وضعیت‌ را بر دولت‌ و اقتصاد خودمان‌ که‌ در این‌ تعریف‌می‌گنجند، در نظر داشته‌ باشیم‌.

رانت‌ موجب‌ استقلال‌ دولت‌ از جامعه‌ می‌شود حتی‌ ممکن‌ است‌ دولت‌ دراتّخاذ و اجرای‌ سیاست‌هایش‌، منافع‌ جامعه‌ را در نظر نگیرد و تنها به‌ حفظ‌موقعیّت‌ خود بیاندیشد. همچنین‌ دولت‌ رانتیر، انگیزه‌ و نیازی‌ به‌ اخذ مالیات‌ندارد. و البته‌، احتمال‌ می‌رود در توزیع‌ رانت‌، رفاه‌ عمومی‌ در نظر گرفته‌نشود و ارتباطات‌ خانوادگی‌ و گروهی‌ مبنای‌ کار قرار گیرد.

مقادیر هنگفت‌ رانت‌ که‌ به‌ دست‌ دولت‌ رانتیر می‌رسد، وجوددیوانسالاری‌ گسترده‌ را ضروری‌ می‌سازد تا دولت‌ از طریق‌ آن‌، سیاست‌های‌خود را به‌ بهترین‌ شکل‌ اجرا نماید و در توزیع‌ رانت‌ موفق‌تر باشد.

رانت‌ باعث‌ حاکم‌ شدن‌ نوعی‌ «روحیّه‌ رانتی‌» در کشور می‌گردد. درنتیجه‌، مردم‌ کار و کوشش‌ را عامل‌ ثروتمندشدن‌ نمی‌دانند، بلکه‌ به‌ نظرشان‌،شانس‌ و تصادف‌ ثروت‌ می‌آفریند. تلاش‌ برای‌ دست‌یابی‌ به‌ رانت‌ مهم‌تر ازدست‌یابی‌ به‌ کارآیی‌ تولیدی‌ می‌شود. رفتار اقتصادی‌ افراد و شرکت‌ها، درجهت‌ رقابت‌ برای‌ کسب‌ هر چه‌ بیش‌تر رانت‌ در حال‌ چرخش‌ در جامعه‌، شکل‌می‌گیرد و فعالیّت‌های‌ تولیدی‌ کارآیی‌ لازم‌ را از دست‌ می‌دهد.

دولت‌ رانتیر برای‌ پاسخ‌ به‌ تقاضاهای‌ جامعه‌ نوکیسه‌، اقدام‌ به‌ واردات‌فزاینده‌ کالاهای‌ لوکس‌ و موادّ غذایی‌ می‌کند. دسترسی‌ به‌ کالاهای‌ خارجی‌ارزان‌ و مرغوب‌، ضربه‌ مهلکی‌ برای‌ فعّالیت‌های‌ تولیدی‌ داخلی‌ خواهد بود.واردات‌ غذایی‌ آسان‌ و کم‌ هزینه‌، بخش‌ کشاورزی‌ را نابود ساخته‌ موجب‌مهاجرت‌ روستاییان‌ به‌ شهرها می‌شود.

با مطالعه‌ اقتصاد ایران‌، در می‌یابیم‌ که‌ بسیاری‌ از این‌ تبعات‌ منفی‌، دامن‌دولت‌ و اقتصاد ما را نیز گرفته‌ است‌ که‌ باید برای‌ خلاصی‌ از آن‌ها تدبیری‌اندیشید.

 

5. پس‌ از گذشت‌ بیش‌ از نیم‌ قرن‌ از آغاز نخستین‌ برنامه‌های‌ توسعه‌ درایران‌ و انجام‌ پنج‌ برنامه‌ عمرانی‌ در سال‌های‌ قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ از سال‌1328 تا 1356 دو برنامه‌ توسعه‌، طی‌ سال‌های‌ 1368 تا 1377، گذشته‌ ازآن‌که‌ هنوز استراتژی‌ توسعه‌ در ایران‌، مشخص‌ نشده‌ است‌، از جهت‌ اجرایی‌نیز مانع‌ همیشگی‌ برنامه‌ها، یعنی‌ دیوانسالاری‌ و فساد اداری‌ که‌ در دهه‌ اوّل‌انقلاب‌ اسلامی‌، به‌ سبب‌ فضای‌ اخلاقی‌ حاکم‌ و ایثارگری‌ها و پاکدامنی‌ وچابکی‌ انقلابیون‌، تا حدّی‌ تضعیف‌ شده‌ بود و می‌رفت‌ که‌ برای‌ همیشه‌ از میان‌برود، دوباره‌ در دوران‌ سازندگی‌ پس‌ از جنگ‌، در قالبی‌ جدید پدیدار گشته‌است‌. کاغذبازی‌ و رشوه‌خواری‌ و اهمیّت‌دادن‌ به‌ روابط‌ جناحی‌ و صنفی‌،بزرگ‌ترین‌ دشمن‌ توسعه‌ است‌. مردمی‌ که‌ هر روز شاهد فسادهای‌ مالی‌ کلان‌ ورشوه‌خواری‌های‌ بزرگ‌ هستند، نه‌ برنامه‌های‌ اقتصادی‌ دولت‌ را جدّی‌می‌گیرند و نه‌ با آن‌ همکاری‌ خواهند کرد. 

 

یا علی 

 

حرف های ما هنوز نا تمام

حرف های ما هنوز نا تمام . تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی . پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر

می شود.
آی.... ای دریغ و حسرت همیشگی . همیشگی..
ناگهان چقدر زو‌‌‌‌‌د دیر می شود....

اینترنتشون به درد خودشون می خوره

این هم شد اینترنت؟!هزاااااااااااااار تومن پول بی زبون رو میدی ۷ ساعت اینترنت با سرعت افتضاح میگیری...

مناظره

شعر « آزار » اثر سیمین بهبهانی:
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم

از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم

در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم

بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم

گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم

هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم

چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم

جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی

بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی

گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی

من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی

من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی

ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی

گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی


جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا :

گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟

گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم

جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی:

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را

گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را

گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را

گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را

جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا :

صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست
وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست

گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست

صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان
کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست

سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی
دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست

با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟

دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی
زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست

صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال
چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست



عتاب کردن شمس الدین عراقی ، رند تبریزی را:


ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی
رندانه می گویم ترا ،کآتش به جان ها می کنی

ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟

سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها ناروا
عاشق نبودی کین چنین ، زخم زبان ها می کنی

طشتی فرو انداختی ، بر عاشقان خوش تاختی
بشکن قلم خاموش شو ، تا این بیان ها می کنی

خواندی کجا این درس را ، واگو رها کن ترس را
آتش بزن بر دفترت ، تا این گمان ها می کنی

دلبر اگر بر ناز شد ،افسانه ی پر راز شد ...
دلداده داند گویدش : باز امتحان ها می کنی

معشوق اگر نرمی کند ، عاشق ازآن گرمی کند!
ای بی خبر این قصه را ، بر نوجوان ها می کنی؟

عاشق اگر بر قهر شد ، شیرین به کامش زهر شد
گاهی اگر این می کند ، بر آسمان ها می کنی؟

او داند و دلدار او ، سر برده ای در کار او
زین سرکشی می ترسمت ، شاید دکان ها می کنی

از (بی نشان) شد خواهشی ، گر بر سر آرامشی
بازت مبادا پاسخی ، گر این ، زیان ها می کنی .

تولدت مبارک

سلام به بچه های باحال اقتصاد.دیروز یادم نبود تولد آقای بهادری رو تبریک بگم٬امروز هم که از صبح خونه ی داییم بودم تا الان.تا رسیدم نشستم پای کامپیوتر تا تولد جناب آقای بهادری رو تبریک بگم.آقای بهادری اگه دیر شد به بزرگواری خودتون ببخشید... 

 

 

از راه دوری

دارم برایت آرزویی

ستاره های خوشبختی

و شراب ناب و مستی

آن (خوشبختی) تا ابد و هر روز

این (شراب)‌ برای امروز 

                             

                       تولدت مبارک همکلاسی

فکر کردی یادمون نیست!!!!(بچه های اقتصاد)!

خب امروز تولد خسرو دیگه 

ایول؟ 

ایوللللللللللللللللللللللللللللل  

 

 

 

  

  

تولد . . . تولد . . . تولدت مبارک . . .

 مرادی تولدت مبارک 

تولد . . . تولد . . . تولدت مبارک . . . 

 

 بیا شمع هارو فوت کن که صد سال زنده باشی   

 

 

  

 

KALAAAAAAAAAAAAAK

طنز اقتصادی

شاه عباس از وزیر خود پرسید:امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟
وزیر گفت:الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند!

شاه عباس گفت:نادان! اگر اوضاع مالی مردم خوب بود می بایست کفاشان به مکه می رفتند نه پینه دوزان، چون مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند، بررسی کن و علت آن را پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم.

زندگی خوابگاهی این بد بختی ها رو هم داره...

دیگه گذشت اون زمانی که غذاهای خوشمزه می خوردی و واسه شور و بی نمک بودن غذا قهر می کردی!حال دیگه باید با غذاهای پر از کافور سلف بسازی٬که اگه نخوردی باید به کپک زدش راضی باشی...  

شکر نعمت نعمتت افزون کند   کفر نعمت از کفت بیرون کند 

 

 

 

یاد خونه بخیر

این چه مسخره بازیه!

این چه مسخره بازیه!!!؟؟؟ 

 

این قضیه برمی گرده به اول سال.یادتون که هست؟آقای رعنایی با عصبانیت اونو از تخته کند و گفت این چه مسخره بازیه؟بعدها وقتی عکس رمز موفقیت پسران شب امتحان اقتصاد رو دیدیم فهمیدیم دفتر به آقای پناهی تعلق داشته...

عیدتون مبارک

سلام به بر و بچ اقتصاددان.عیدتون مبارک.چند روزیه نه من به وبلاگ سر میزنم نه شماها!حالا من یه چند روزی دچار مشکل شده بودم٬شماها چرا وب رو خلوت کردین!؟امیدوارم از امشب دوباره وبلاگ شلوغ بشه...

قمار

پشت میز قمار دلهره عجیبی داشتم

برگی از حکم داشتم

               و دیگر هر چه بود ضعیف و پایین

بازی شروع شد

حاکم او بود و من محکوم

همه برگ هایم رفتند و سر برگی بیش نماند

برگی از جنس وفا رو کرد من بالا تر امدم

                               بازی در دست من افتاد

عشق امدم با حکم عشوه و ناز برید

         و حکم امد از جنس چشم سیاهش

زندگی

حکم پایین من بود و باختم ((mordab

جان کلود ون دام

سلام جان کلود ون دام.این وبلاگ وبلاگ همکلاسی هاست٬اسمش اقتصاده چون رشتمون اقتصاده٬قرار نیست مطالب الزاما اقتصادی باشه.این یه پل ارتباطیه بین بچه های اقتصاده که بتونن نظرات و علائق هم رو درک کنن و بیشتر به هم احترام بذارن.حالا این وسط یکی به شعر علاقه داره٬یکی به موسیقی٬یکی به مسائل علمی٬یکی به دکتر شریعتی٬یکی به استانش٬یکی به ورزش و خیلی از چیزای دیگه.این شمایین که باید قدرت درکتون رو افزایش بدین...