classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

میدان مغناطیسی بدن انسان و نماز

میدان مغناطیسی بدن انسان و نماز
هارولدبور از دانشگاه ییل برای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده، به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد.او با توجه به یک مولد الکتریکی که در آهنربا در داخل سیم پیچ دوران می کند و جریان تولید میکند، سمندری را در یک ظرف آب نمک قرار داد و ظرف را به دور سمندر چرخاند. الکترودهایی که در این ظرف وجود داشتند و به یک گالوانومتر حساس متصل شده بودند، یک جریان متناوب را نشان می دادند. زمانی که بور این آزمایش را بدون سمندر انجام داد،گالوانومتر هیچ جریانی را نشان نداد. این بدان معنا بود که در اطراف موجود زنده میدانی وجود دارد که خاصیت مغناطیسی هم دارد. بور این وسیله را بر روی دانشجویان داوطلب خود امتحان کرد و مشاهده نمود که این میدان در بدن انسان هم وجود دارد وکاملا تابع رویدادهای اساسی زیست شناختی بدن است. او این میدان را حیاتی نامید چون هرگاه حیات از بین برود،میدان حیاتی هم از بین میرود. به گونه های که یک سمندر مرده که در دستگاه بود هیچ پتانسیلی به وجود نمی آورد.
تشکیل میدان مغناطیسی بدن
همانگونه که می دانید، در بدن ما میلیونها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما بوسیله تحریک الکتریکی این عصبها صورت می گیرد. در اثر شارش بار در اطراف آنها در بدن ما یک میدان تشکیل می شود و میدان بدن ما در اثر فعالیت همزمان میلیونها عصب به وجود می آید.

امواج مغزی
دستگاه موج نگار مغز چهار نوع منحنی از امواج مغزی را ارائه میدهند که عبارتند از: آْلفا، بتا، دلتا و تتا. ریتمهای دلتا کندترین امواج مغزی با تناوب از 1تا3 دور در ثانیه بوده و اغلب در خواب عمیق ظاهر می شوند. به نظر میرسد که ریتمهای تتا که دارای تناوب 4تا7دور درثانیه می باشند به خلق و خوی بستگی داشته باشد. ریتمهای آلفا از 8تا 12 دور در ثانیه، در اوقات تفکر، تامل آزاد رخ داده و در صورت تمرکز حواس و توجه قطع می شوند و بالاخره ریتمهای بتا با تناوب 13الی22 دور در ثانیه،ظاهرا منحصر به نواحی جلوئی مغز، یعنی جایی که فعالیتهای پیچیده مغزی رخ می دهد می باشند. امواج آلفا امواج بسیار مهمی هستند که بوسیله هانسبرگر آلمانی کشف شدند و به گفته وی با نوعی هوشیاری و خوداگاهی معطوف به درون ظاهر می شوند تغییرات فیزیولوژی مهمی در بدن ایجاد می کنند مثل تمرکز و یادگیری.

میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر
حتما تا به حال در باره خطرات گوشیهای موبایل یا زندگی در نزدیکی نیروگاهای برق چیزهایی شنیده اید.بنابر تحقیقات پروفسور لای امواج مغناطیسی که از نیروگاهای برق یا وسایل برقی مثل سشوار و ریشتراش برقی و... ساتع می شود به دی ان ای سلولهای مغزی آسیب میرساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین می برد. میدانهای مغناطیسی خارجی علاوه بر آسیب به دی ان ای مغز اثر منفی دیگری به بدن دارند. این میدان ها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن می شوند. همانطور که میدانید نزدیک به 70%از بدن مارا آب فراگرفته و مولکولهای آب به صورت دوقطبی هستند و زمانی که ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم، این مولکولها در جهت آن میدان قرار می گیرند و این پدیده باعث می شود نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.
علاوه بر عوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث می شوند اختلال در میدان بدن ایجاد شود. مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسیته ساکن در بافتهای بدن ذخیره میشوند و میدانی که در اطراف این بارها بوجود می آیند در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر و دستها و قسمت مچ یابه پایین است و در بین این سه قسمت، سر اهمیت ویژه ای دارد چون بارهای ذخیره شده در آن علاوه بر ایجاد خلل درمیدان مغناطیسی مغز باعث اغتشاش در امواج مغزی نیز می شوند.
به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم.مثل موبایل یا سشوار و غیره.اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدانی بسیار قوی هستیم و آن میدان مغناطیسی زمین هست. عوامل داخلی اغتشاش در میدان بدن ما هم فعالیتهای حیاتی و اجتناب ناپذیری هستند که در تمام طول عمر ما در جریان هستند پس چگونه میتوان باعث خلل این اثرات سو که باعث اختلال در بدن ما و بیماریهایی مثل سرطان می شوند را خنثی کرد؟
در اینجاست که باید گفت خداوند راه حل تمام این سوالات را در یک عمل ساده که امکان آن برای همه افراد وجود دارد و بیش از چند دقیقه هم وقت نمی برد و هیچ ضرری هم ندارد به انسان هدیه داده و آن نماز است.

نماز و میدان مغناطیسی
آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست، به طور شگفت انگیزی اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می گردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم می شود.
یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسور بور به آن دست یافته بود این بود که دریافته بود که در بدن تمام دانشجویان مؤنث ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدید ایجاد می شود و میدان بدن به منظمترین حالت خود می رسد و به همین دلیل است که زنان نیازی ندارند در این مدت نماز بخوانند.
اخیرا هم کشف شده است که علت اینکه قلب زنان منظم تر و قویتر از مردان میزند و دلیل آن همین تغییر ولتاژ هست.

نماز و بارهای الکتریکی
همانطور که قبلا اشاره شد بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود می آیند هم شبیه میدان بدن و هم بر امواج مغزی اثر سو دارند. و این اثرات در نواحی که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند، خطرات جدیتری ایجاد می کنند و باید هرچه سریعتر از آن نواحی دور شوند. به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد استفاده از یک ماده رساناست که سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار آب است و جالب اینجاست که آب هرچه خالص تر باشد سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان سفارش شده این اثر را ندارد.

نماز و امواج مغزی:
با دفع بارهای زائد بدن در وضو امواج مغزی در ایده الترین حالت قرار می گیرند. علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود می آید، تشعشع امواج آلفا را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج بالا می برد.

منبع

دسته گل*زیباترین جمله*

دسته گل
مردی وارد گل فروشی شد تا دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری زندگی می کرد سفارش دهد و با پست برایش بفرستد. وقتی از گل فروشی خارج شد دخترکی را دید که در کنار در نشسته است و گریه می کند.
مرد نزدیک دخترک شد و از او پرسید: دخترک چرا گریه می کنی؟ دخترک پاسخ داد: می خواستم برای مادرم گل بخرم ولی پولم کم است.
مرد لبخند زد و گفت: با من بیا تا برایت یک دسته گل خیلی قشنگ بخرم تا به مادرت بدهی.
به گل فروشی رفتند و دسته گل را خریدند. وقتی از گل فروشی خارج شدند، دخترک در حالی که دسته گل در دستش بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت به لب آورد.
مرد به دخترک گفت: می خواهی تو را برسانم؟ دخترک در پاسخ گفت: نه، تا قبر مادرم راهی نیست.
مرد دیگر نتوانست چیزی بگوید، بغض گلویش را گرفته بود، دلش شکست و اشک از چشمانش جاری شد. طاقت نیاورد به گل فروشی رفت و دسته گل را پس گرفت و 200 کیلومتر رانندگی کرد تا با دستان خودش گل را به مادرش هدیه کند.

جمله پایانی:
بجای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه از آن را همین الان به من هدیه کن. (شکسپیر)

داستان شیطان و مرد مومن

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان، بساطش را پهن کرده بود. فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو می کردند و هم می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص، دروغ، خیانت، جاه طلبی و . . .
هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند و بعضی ها پاره ای از روحشان را. بعضی ها ایمانشان را می دادند و بعضی ها آزادگیشان را. شیطان می خندید و دهانش بوی بد گند جهنم می داد. حالم را بهم می زد. دلم می خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم. انگار ذهنم را خواند، موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم، فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم؛ نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم از من چیزی بخرد. می بینی؟ آدمها خودشان دور من جمع شده اند. جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیکتر آورد و گفت: البته تو با اینها فرق می کنی. تو زیرکی و مؤمن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می دهدو اینها ساده اند و گرسنه. بجای هر چیز فریب می خورند.
از شیطان بدم می آمد. اما حرفهایش شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت. ساعتها کانر بساطش نشستم تا اینکه چشمم به جعبه عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم. با خودم گفتم بگذار یکبار هم که شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یکبار هم او فریب بخورد. به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب.

ادامه مطلب ...

روشنایی (نوشته ولادیمیر کارولنکو)

سالها پیش در یک شب سرد و تاریک پاییزی با یک کرجی (Korji) از روی رودخانه ترسناکی در سیبری عبور می کردم. از پیچ رودخانه که می گذشتم از ورای شبح مبهم کوههای اطراف، نور خیره کننده ای به چشمم خورد. نور محسور کننده جذاب بود و کاملاً نزدیک به نظر می رسید. با خوشحالی فریاد زدم: «خدا را شکر، به مقصد رسیدیم»
کرجی بان صورتش را برگرداند، به نقطه نورانی خیره شد و با بی تفاوتی گفت: «خیلی دور است!» و سرگرم پارو زدن شد.
بی تفاوتی کرجی بان آزارم داد؛ نمی توانستم حرف او را باور کنم، زیرا روشنایی بسیار نزدیک به نظر می رسید بطوری که تیرگی و ظلمت شب را شکافته و شعاع آن تا دل تیرگیها نفوذ کرده بود. اما بعد دریافتم که حق با کرجی بان بود. او درست گفته بود. در حقیقت روشنایی بسیار دورتر از آن بود که من پنداشته بودم.
این از ویژگیهای روشنایی شبانه است که وقتی از میان تاریکی می درخشند شعاع نورانیشان، نویدبخش و امیدوارکننده است. انگار به مقصد نزدیک شده ایم! و وقتی با قایق سفر می کنیم انسان فکر می کند که مختصری تلاش کند و با سرعت بیشتری پارو بزند، به پایان سفر خواهد رسید؛ در حالی که روشنایی بسیار بسیار دور است و برای وصول به مقصد راهی طولانی در پیش است!

ادامه مطلب ...

تصاویر: رها شده در اورست ! *دردناک*

warning:NOT SUITABLE FOR LITLE BIG

نقل قول از mondo mini show

*******************************************************************

تصاویر: رها شده در اورست !




تا بحال فکر کرده‌اید که چه تعداد از افراد جانشان را در راه صعود کوه اورست از دست می‌دهند و اجساد چه تعدادشان هرگز یافته نمی‌شود؟ در اینجا می‌توانید تصاویر دردناکی در این رابطه را نیز مشاهده کنید...

ادامه مطلب ...

یک خطای دید جالب !



اگر شما از جائی که در پشت کامپیوتر به نشسته اید به این تصویر نگاه کنید ، سمت راست تصویر خانمی "ارام" و سمت چپ اقایی "عصبانی" را مشاهده میکنید .

از روی صندلیتان بلند شوید و هشت قدم به عقب بروید. حال دوباره به تصویر نگاه کنید، جای ان ها عوض خواهد شد !!!

بدون شک این کار با فتوشاپ امکان پذیر نیست شما چه فکر میکنید !؟

فرق است....

فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست. دوست داشتن امری لحظه ای است ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است 

( دکتر علی شریعتی )

تقدیم به سلطان قلبم

پیش از اینها فکر می کردم خدا... 
 
 
پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش  روی دامن او  کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ،اما میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

... هر چه میپرسیدم از خود از خدا

از زمین از اسمان از ابر ها

زود  می گفتند این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است

آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم کورت می کند

تا شدی نزدیک دورت میکند

کج گشودی دست ،سنگت می کند

کج نهادی پا ی  لنگت می کند

تا خطا کردی عذابت می دهد

در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من در نماز ودر دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود ..

مثل تمرین  حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصله

سخت مثل حل صد ها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادیم به قصد یک سفر
ادامه مطلب ...

امتحان قشنگی بود...

      

    دمت گرم استاد ابراهیمی...

خطرناکترین و عجیب ترین آزمایش های تاریخ!!

نشریه گاردین در گزارشی شگفت انگیز لیستی از دانشمندان جهان را که به دلایل مختلف آزمایش های ترسناک یا دردآوری را بر روی خود اجرا کرده بودند، منتشر کرده و از آنها به عنوان شجاع ترین و جان سخت ترین دانشمندان جهان یاد کرده است.
در نوامبر سال 1908، «هنری هد» از پزشکان بیمارستان لندن مقاله علمی را با عنوان «تجربه ای انسانی در زمینه عصب ها» در نشریه Brain منتشر کرد و در آن احساسی را که در زمان قطع شدن عصب های پیرامونی در انسان به وجود می آید را تشریح کرد؛ نکته درد آور در این مقاله این است که وی برای جمع آوری اطلاعات دست خود را جراحی کرده بود.
در دنیای علم، داستان های مشابه زیادی وجود دارند و تنها افرادی که به خاطر کمبود داوطلب یا گزینه جایگزین خود را موضوع آزمایش هایشان قرار داده اند قهرمان این داستان ها نیستند ، زیرا موارد بسیاری وجود دارند که با وجود در اختیار داشتن گزینه های متعدد، افراد برای نمایش قدرت خود را در معرض آزمایش های علمی وحشتناکی قرار داده اند.
نشریه گاردین در حال جمع آوری لیستی کامل از مقاوم ترین و شجاعترین و گاه جان سخت ترین دانشمندان زن و مرد را منتشر کرده است. در این لیست نمونه هایی از دانشمندان متهور، قدرتمند و الهام بخش دیده می شوند اما در برخی از مواقع، آزمایشهای انجام شده پا را از مرز منطق و عقل فراتر گذاشته اند.

ادامه مطلب ...

نام کشورها و معانی زیبای آنها

اسم کشورها هم معانی خاص خود را دارند. در اینجا معنی اسم برخی از آنها را می توانید بخوانید.



آرژانتین: سرزمین نقره


آفریقای جنوبی: سرزمین بدون سرما


آلبانی: سرزمین کوه نشینان


ایران:قوم آریایی ها

اتیوپی: سرزمین چهره سوختگان


اسپانیا: سرزمین خرگوش کوهی


استرالیا: سرزمین جنوبی


ایسلند: سرزمین یخ


بحرین: دو دریا


برزیل: چوب قرمز


بریتانیا: سرزمین نقاشی شدگان


بورکینافاسو: سرزمین مردم درستکار


پاراگوئه: این سوی رودخانه


ترکیه: سرزمین قوی ها


جامائیکا: سرزمین بهاران


دانمارک: مرز قوم دان


روسیه: کشور روشن ها، سپیدان


سریلانکا: جزیره باشکوه


سوئد: سرزمین قوم سوی


سوئیس: سرزمین مرداب


سودان: سیاهان


سوریه: سرزمین آشور


سیرالئون: کوه شیر


شیلی: پایان خشکی / برف


فرانسه: سرزمین قوم فرانک از اقوام سلتی


فلسطین: یکی از اسامی قدیم رود اردن


فیلیپین: از نام پادشاهی اسپانیایی به نام فیلیپ


کانادا: دهکده زبان سرخپوستی ایروکوئی


کنیا: کوه سپیدی


لبنان: سفید

 

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

* آنقدر بخندی که دلت درد بگیره.
* بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزارتا نامه داری.
* برای مسافرت به یک جای زیبا بری.
* به آهنگ مورئ علاقه ات گوش بدی.
* به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی.
* آخرین امتحانت رو با موفقیت انجام بدی.
* کسی که بطور معمول زیاد نمی بینیش، ولی دلت می خواد ببینیش و بهت دلفن کنه.
* توی شلواری که یک ساله ازش استفاده نکردی پول پیدا کنی.
* برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بخندی.
* تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه.
* بدون دلیل بخندی.
* بطور تصادفی بشنوی که یکی داره ازت تعریف می کنه.
* از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی!
* آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو بیادت میاره.
* عضو یه تیم باشی.
* از بالای تپه به غروب آفتاب نگاه کنی.
* دوستان جدید پیدا کنی.
* لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی.
* کسانی رو که دوستشون داری خوشحال ببینی.
* یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی. و ببینی که هیچ فرقی نکرده.
* عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی.
* یادت بیاد که دوستانت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و باز هم بخندی.
* اینها بهترین لحظات زندگی هستند پس قدرشون رو بدونیم.
* زندگی یک هدیه هست که باید ازش لذت ببری نه یه مشکل که باید حلش کرد.
* وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن بهت نشون میده تو 1000 دلیل برای خندیدن بهش نشون بده.

منبع: تله تکست ص491 الی ص
* آنقدر بخندی که دلت درد بگیره.
* بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزارتا نامه داری.
* برای مسافرت به یک جای زیبا بری.
* به آهنگ مورئ علاقه ات گوش بدی.
* به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی.
* آخرین امتحانت رو با موفقیت انجام بدی.
* کسی که بطور معمول زیاد نمی بینیش، ولی دلت می خواد ببینیش و بهت دلفن کنه.
* توی شلواری که یک ساله ازش استفاده نکردی پول پیدا کنی.
* برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بخندی.
* تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه.
* بدون دلیل بخندی.
* بطور تصادفی بشنوی که یکی داره ازت تعریف می کنه.
* از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی!
* آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو بیادت میاره.
* عضو یه تیم باشی.
* از بالای تپه به غروب آفتاب نگاه کنی.
* دوستان جدید پیدا کنی.
* لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی.
* کسانی رو که دوستشون داری خوشحال ببینی.
* یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی. و ببینی که هیچ فرقی نکرده.
* عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی.
* یادت بیاد که دوستانت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و باز هم بخندی.
* اینها بهترین لحظات زندگی هستند پس قدرشون رو بدونیم.
* زندگی یک هدیه هست که باید ازش لذت ببری نه یه مشکل که باید حلش کرد.
* وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن بهت نشون میده تو 1000 دلیل برای خندیدن بهش نشون بده.

منبع: تله تکست ص491 الی ص 494

قدرت درک خیلی خوبه

من اگه اسلام رو فرهنگ نمیدونستم که بیخودی تلاش نمیکردم کوروش رو با قرآن بیشتر معرفی کنم.متاسفم که بعضی ها دارای قدرت درک بسیار بسیار پایینی هستن٬متاسفم...

کوروش یا اسلام؟

 نام کوروش کبیر به گفته نویسنده تفسیر قرن(تفسیر المیزان) علامه طباطبایی درقران  به نام رسول خدا امده و باید از این پس انرا کوروش نبی خواند.و از انجاییکه خود قران بین رسولان خود تفاوتی قایل نشده(لا نفرق بین احدهم) پس تفکیک کوروش از ایین اسلام فعلی ناصواب است.ونباید خرده گرفت به کسانی که باحماقت تمام برای خود شیرینی و ماندن نان به نرخ روز می خورند و بوقلمون صفت می شوند تا جایی که افتخار و تاریخ خود را به غیر(یهود) تقدیم می کنند.با  این زهد فروشی ها و ریا در تاریخمان زیاد روبه رو می شویم.به جملاتی از کتاب سازگاری ایرانی نوشته مهندس بازرگان توجه کنید:

 .... ضمنا نباید فراموش کرد که روح ایرانی چندان خالص و الهی و استوار بر پایه های محکم تقوی و حق پرستی نبوده است. در اشعار فارسی اسم خدا را زیاد می بینیم و همین طور در همان ابیات اسم می و معشوق را ... در شدید ترین دوران های تقدس و تشیع و در دربارهای صفویه و قاجاریه به حد اکثر شرابخواری  و عیاشی بر می خوریم .رفتاری که صفویه به مردم و حتی به افراد خاندان خود می کردند بی سابقه بوده است ... و البته خود را مروج تشیع و مخلص آستان ولایت می دانستند. پیاده از اصفهان تا مشهد می رفتند و گنبد و بارگاه تعمیر می کردند مرحوم مجلسی را وسیله دادند که آن دریای عظیم مجموعه روایات و اخبار را جمع کند ... ولی در مجلسشان به نوشته ی مورخین و به شهادت گچ بری ها و نقاشی های موجود به جای گیلاس قدح شراب خورانده می شد و شبهای جشن یک بازار قیصریه را با چراغانی و شراب و شیرینی پر از زن های مطرب طناز اختصاصا برای شاه قرق می کردند . این دوگانگی روح ایرانی یا جمع بین دیانت و معصیت را شاید هیچ ......)

 یادمان باشد که  اگر از چیزى و کسی و یا.....عصبانى هستیم مراقب باشیم، میراث گرانبهاى چندین و چندساله پدرانمان را از روى عصبانیت به زمین نزنیم...» منظورم فقه و احکام تهی از تحجر  اسلامی است.

ناگفته های تاریخ ایران

                                          کوروش کبیر در قرآن

   

 کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره  کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است .

ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده  و سر انجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است.

 اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی ازآهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد.

به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد.در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء"خود بیان نموده است.دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب"تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در" الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند . در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.

اکنون می توان گفت همه ی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.

برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند اما‌ این‌ معنی‌ با کلام قرآن‌ سازش‌ ندارد. چون‌ نخست قرآن‌ می گوید ذوالقرنین‌ مؤمن‌ به‌ خدا و روز قیامت‌ بوده‌ است‌ و دین‌ او دین‌ توحید بوده‌ است‌؛ ولی‌ ما میدانیم‌ که‌ إسکندر مشرک‌ بوده‌ و در تاریخ‌ آمده‌ است‌ که‌ ذبیحه خود را برای‌ ستاره مشتری‌ ذبح‌ نموده‌ است‌.

و دوم  قرآن‌ ذوالقرنین‌ را مرد صالح‌ از عباد خدا و صاحب‌ عدل‌ و رفق‌ می‌شمارد؛ و تاریخ‌ برای‌ إسکندر خلاف‌ آنرا بیان‌ میکند.

سوم اینکه در هیچیک‌ از تاریخها‌ نیامده‌ است‌ که‌ إسکندر مقدونی‌ سدّ یأجوج‌ و مأجوج‌ را بنا کرده‌ باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است  و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است.

دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود .

  چرا داستان ذو القرنین در قرآن آمده است؟

سبب نزول سوره کهف این بود که قریش سه نفر را به قبیله نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسائلى را بیاموزند و با آن رسول خداصلى الله علیه وآله را بیازمایند. آن سه نفر «نضربن حارث بن کلده‏»، «عقبة‏بن ابى‏معیط‏» و «عاص بن وائل سهمى‏» بودند.

این سه نفر به سوى نجران حرکت کرده و جریان را با علماى یهود در میان گذاشتند. یهودیان گفتند: سه مساله از او بپرسید، اگر آن طور که ما مى‏دانیم پاسخ داد، در ادعایش راستگو است. آنگاه از یک مساله دیگر بپرسید، اگر گفت مى‏دانم، بدانید که دروغگو است. گفتند: آن مسائل چیست؟ جواب دادند که از او از احوال جوانانى بپرسید که در قدیم الایام بودند و از میان مردم خود بیرون شده و غایب گشتند و در غیبتگاه خود خوابیدند. از او بپرسید چقدر خوابیدند؟ نفراتشان چند بود؟ چه چیز از غیر جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟

  مطلب دوم اینکه از او بپرسید داستان موسى که خدایش دستور داد از یک عالم پیروى کن و از او تعلم گیر چه بود؟ آن عالم که بود؟ موسى چگونه از او پیروى کرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟

سوم اینکه از او از سرگذشت‏شخصى بپرسید که میان مشرق و مغرب عالم گردید تا به سد یاجوج و ماجوج رسید; او که بوده؟ و داستانش چگونه بوده است؟

یهودیان پس از عرضه این مسائل جواب آن‏ها را نیز به فرستادگان قریش دادند و گفتند: اگر این طور که ما شرح دادیم جواب داد، صادق است، وگرنه دروغ مى‏گوید.

فرستادگان قریش پرسیدند: آن یک سؤال دیگر که گفتید چیست؟ گفتند: از او بپرسید که قیامت چه وقت‏به‏پا مى‏شود؟ اگر ادعا کرد که من مى‏دانم قیامت چه موقع به‏پا مى‏شود، دروغگو است، ولى اگر گفت جز خدا کسى تاریخ آن را نمى‏داند، راستگو است.

فرستادگان قریش به مکه برگشتند، نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مى‏کند که اخبار آسمان‏ها برایش مى‏آید، ما از او چند پرسش مى‏کنیم، اگر جواب داد، مى‏دانیم که راستگو است، وگرنه مى‏فهمیم که دروغ مى‏گوید! ابوطالب گفت: هر چه دلتان مى‏خواهد بپرسید!

آن‏ها آن مسائل را مطرح کردند. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: فردا جواب‏هایش را مى‏دهم; اما در وعده‏اى که داد «ان‏شاءالله‏» نگفت. به همین جهت، چهل روز وحى از او قطع شد تا آنجا که رسول خداصلى الله علیه وآله غمگین گردید و (بعضى از) یارانش که به وى ایمان آورده بودند به شک افتادند، و قریش شادمان شده و به استهزاء و آزار ایشان پرداختند; ابوطالب نیز سخت در اندوه شد.

پس از چهل شبانه‏روز، سوره کهف بر پیامبر نازل شد. رسول‏خداصلى الله علیه وآله از جبرئیل سبب تاخیر را پرسید؟ (جبرئیل) گفت:ماقادرنیستیم‏ازپیش‏خود نازل شویم جز به اذن خدا. 

   جانم فدای ایران

توضیح آیات قرآن

«و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا»

ادامه مطلب ...

این فرهنگ ماست...

فرهنگ ما کوروش و امثال اونه که داره فراموش میشه.فرهنگ ما تفکر زیبای انسانهای بزرگه که بعضی ها قصد تخریب اونو دارن.اگه ما یه خورده٬فقط یه خورده به این فرهنگ ایمان داشتیم٬هیچ وقت اجازه نمی دادیم یه مشت آدم بی فرهنگ فیلم سیصد رو بسازن و فرهنگ و ایران ما رو زیر سوال ببرن...

ما رو در غم خودتون شریک بدونید.(دانشجویان اقتصاد)

 

با نهایت تاسف و تاثر درگذشت عموی گرامی آقای پناهی را تسلیت عرض کرده و از خداوند منان برای ایشان و نزدیکان ایشان صبر جلیل خواستاریم.

 

شوخی با سهراب سپهری

 

 

اهل درسم من

روزگارم هی... بد نیست

جیب خالی دارم. خرده پولی، سر سوزن ذوقی

درسهایی، بدتر از تلخی زهر

و کلاسی که در این دانشگاست

من یه دانشجویم

درس کفاره من

من جنون را هر دم، لا به لای جزوه‌ها می‌بینم

در جزوه من جریان دارد چرت، جریان دارد پرت

همه فکر و توانم متزلزل شده است

جزوه‌هایم را وقتی می‌خوانم

که امتحانش را استاد، گفته باشد فرداست

اهل درسم من

پیشه‌ام بی‌کاریست

گاه گاهی، در می‌روم از توی کلاس، می‌روم تا بوفه

تا که با خوردن ساندیس و کیک

ایندل سوخته‌ام خنک بشود

چه خیالی، چه خیالی.... می‌دانم

از پس ناچاریست

خوب می‌دانم، آخر ترم هم باز

کار من زاری و در به دریست

عجیب ترین اختراعات ادیسون + تصاویر!

عجیب ترین اختراعات ادیسون





توماس ادیسون اختراعات با ارزش بسیاری دارد اما در میان اختراعات او که کمتر از آنها صحبت شده نیز نمونه‌های جالب توجهی به چشم می‌خورند که بعضی ردی از شوخ‌طبعی ذاتی او دارند. از میان این اختراعات عجیب می‌توان به استودیوی سینمایی گردان، آشکارساز روح، اولین خانه‌های بتنی و عروسک آوازه‌خوان اشاره کرد.


گرامافون بتنی

کابینت گرامافون بتنی ادیسون که حاصل آزمون بتن اسفنجی بوده است. ادیسون ساخت پیانوی بتنی را نیز تجربه کرده است.


ادامه مطلب ...