classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

پدر٬مادر٬ما متهمیم....

پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.

کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان  خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را... 

بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند...

بچرخ تا بچرخیم...

به به...میبینم که از طرف من مطلب میذارین!فقط دستم بهتون نرسه٬خیلی پررویین شما.من که میدونم کار کیه...ما هم بلدیم این کارا رو.بچرخ تا بچرخیم...

نظزتون چیه؟

مردها موجودات عجیبی هستند. چون قوی ترند زودتر خسته می شوند، چون شجاع ترند بیشتر حماقت می کنند و چون بی احساس ترند بیشتر دل می بندند. این قانون طبیعت است بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنند، بر اثر کمبود حوصله طلاق می دهند و بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند

نیا باران...

جاتون سبز...اینجا داره بارون میاد ٬ما هم الان داریم میریم لب دریا.وااای٬چه صفایی داره٬لب دریا و صدای موجا...آرامش٬سکوتی سرشار از نوای امواج٬قطره های بارونی که آروم آروم به زمین میرسند و غافل از اینکه : 

نیا باران 

زمین جای قشنگی نیست 

من از جنس زمینم 

خوب میدانم 

که اینجا جمعه بازار است 

و دیدم عشق را 

در بسته های زرد کوچک 

نسیه میدادند 

در اینجا قدر مردم را  به جو اندازه میگیرند   

در اینجا شعر حافظ را 

به فال کولیان در به در اندازه میگیرند 

نیا باران 

زمین جای قشنگی نیست... 

یادایام جوانی یاد باد...

سلام به بر و بچ باحال اقتصاد.در کنار خانواده خوش میگذره؟ 

کم پیدا شدین! من که خیلی خیلی خیلی دلم واسه بچه های اقتصاد تنگ شده٬ولی تحمل میکنیم دیگه٬به قول معروف٬گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی... 

دلم واسه کلاس اصول حسابداری لک زده٬یادش بخیر... 

جنبش واژه زیست...

پشت کاجستان ، برف.
برف، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.

من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس.
می نویسم، و فضا.
می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.

یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.

زندگی یعنی : یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.

یک نفر دیشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است.
و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.

قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.  

 

 

از مجموعه ی حجم سبز سهراب...

خدا کنه ریاضی رو ۲۰ بگیری...

سلام .این تمرینای ریاضیه.هر کدوم رو که استاد حذف کرد شما هم از این لیست حذف کنید.موفق باشید.

 

تمرینهای فصل 6 به بعد

6-1
3، 4، 15، 21، 26، 29، 49
 6-2
7، 13، 15، 17، 51، 53، 55، 67
6-3
7، 14، 17، 19، 23، 31، 37 
6-5
3، 7، 9، 17
مسائل صفحه 474
16، 24، 31
7-1
18، 19، 27، 36، 37، 38، 42
7-2
23، 25، 27، 29، 37، 45، 49، 61، 67، 75، 77، 81
7-3
10، 17، 27، 31، 33، 37، 38، 49، 53، 57، 68
7-4
11، 19، 34، 45، 53، 54
7-6
9، 13، 28، 35، 38، 44، 45، 53، 65، 68، 69
7-8
32، 39، 47، 53، 59، 63
8-1
11، 17، 23، 25، 33، 37، 47، 49، 59، 61
8-2
15، 19، 20، 25، 30، 35، 45
8-3
5، 10، 18، 23، 25، 30
8-4
8، 12، 17، 39، 43، 45، 48، 49، 50
9-1
9، 12، 16، 18

تو جیب جا میشه؟

         

هنر پانتومیم یکی از گونه های نمایشی است که با تکیه بر حرکات بدن، بدون کاربرد حتی واژه ای همه چیز را بیان می کند. هنر پانتومیم وهم است، هنر تخیل و پندار. هنرمند «میم» محدوده ای نمی شناسد. در سکوت، گرسنگی و تشنگی، مرگ، عشق، ترس، وحشت و ... را خلق می کند.
به عبارت دیگر، در ایجاد روابط اجتماعی، تاثیر سخنان ما با حرکات ما کامل می شود. شاید حتی برخی موارد می توانیم بدون استفاده از کلمه ای منظورمان را به دیگری بفهمانیم.
زمانی که در مقابل سخنی، شانه هایمان را تکان می دهیم خود در برگیرنده پیامی است. اگر با دقت به نحوه دق الباب افراد نگاه کنیم، حالت درونی آنها را می توان حدس زد. و اگر حوصله شنیدن صدای بوق اتومبیل ها را داشته باشیم، می توانیم بوق انواع اعتراض را از یکدیگر تفکیک کنیم و بوق ارادت دو راننده تاکسی را که از کنار یکدیگر عبور می کنند باز شناسیم.  

 

                          ای کلک

 

ادامه مطلب ...

تقلبی حرام نیست

1:گرفتن کمک از دوستان: در اینجا اگه یه دوسته باحال داشته باشید که چه بهتر واسش یه سوت بلبلی بیا که یعنی می خوای ازش کمک بگیری در ضمن باید به هم نزدیک باشید حالااااااااا چه موقع باید پچ پچ کنید:موقعی که مراقب حواسش نیست موقعی که به نفر سوال می پرسه و موقعی که یه نفر می خواد ورقشو تحویل بده و کلا مواقعی که یکم شلوغ میشه در این لحظات می تونید از دوستتون اطلاعات کافی بگیرید 

مزیت:اگه مراقب مچتونو گرفت میتونید بگید کی ی ی ی ی من (اقا یا خانوم) باور کنید ما نبویدم (حواستون باشه نگید من خودتونو با شخصیت جلوه بدید همیشه بگید ما) مراقب هم که هیچ مدرکی نداره پس ولتون میکنه

عیب:اگه کر باشید یا گوشتون مشکل داشته باشه ناموفق میشید یا دوستوتون بد حرف بزنه هم همینطور 

2:ابتکار و خلاقیت خود فرد:در اینجا به خود فرد بستگی داره که چی کار کنه من خودم چند نمونه از کارمو میگم 

الف:دستمال کاغذی:در اینجا تا میتونید سوالهای مهم رو رو دستمالتون بنویسید و به بهانه ی ابیزش بینی اونو ببرید سر جلسه امتحان اگه هم می خواید طبیعی کار کنید قبل از اینکه وارد سالن شی دماغتو فشار یده تا قرمز شه بگن نه بابا بیچاره معلومه مریضه و دیگه بهتون شک نمیکنن 

ب:جوراب:در اینجا هم تا میتونید سوالهای مهم رو روی جوراباتون بنویسید (جوراب سفید باشه)بعد با خونسردی پاهاتونو روی هم بزارید می فهمید که چی میگم  بعد یواشی شلوارتونو بکشید بالا بعد به راحتی مطالعه کنید 

و...و... 

دیگه وقت نکردم بقیه ی روش ها رو بگم٬شما هم چندتا روش پیشنهاد کنید تا امتحانهای ترم شروع نشده...

تحمل میکنیم اگه حتی تحمل کردنش سخته...

بله٬بالاخره یارانه ها رو هدفمند کردن٬به همین راحتی.ولی برای مردم به این راحتی تموم نمیشه(حداقل واسه طبقه ی متوسط و طبقه ی پایین جامعه).وقتی یه روز از عملی شدن این طرح میگذره و از هر طرف خبر گرونیه اجناس مختلف به گوش میرسه دیگه چه توقعی داریم خدا وکیلی؟!نان گران٬گازوییل گران٬گاز گران٬نفت گران٬بنزین داغون!٬کرایه ها گران(از خورموج به بوشهر)٬به نظر شما واسه روز اول کافی نیست؟فقط کافیه رزرو غذا و کرایه ی خوابگاه گرون بشه٬دیگه اون وقت من فریبای سابق نیستما...دیگه قاطی میکنم... 

 

آره خب

نبایدم بعضی ها افزایش قیمت رو حس کنن... 

 

 

بد بختی را با تمام وجود دارم حس می کنم...

happy birthday

       تولدت مبارک دوست گلم 

فاطمه ی عزیزم تولدت مبارک.ببخش که دیر شد.میدونی که... 

به هرحال دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم و امیدوارم که صد و بیست سال با خوشی عمر کنی.(فقط ۱۲۰ سال؟!) 

زیباترین چشم انداز تندیس نگاه توست و قشنگترین روز دنیا روز تولدت توست.... 

         

 

 تولدت مبارک

درود و صد درود به مولانا

         موسی و شبان

 

 

دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت ای خدا و ای اله

ای خدای من فدایت جان من

جمله فرزندان و خان ومان من

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت"1 "دوزم زنم شانه سرت

تو کجایی تا که خدمتها کنم

جامه ات را دوزم و بخیه زنم

دستکت بوسم بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت!

حضرت موسی(ع) از آن مرد میپرسد ای مرد با که اینگونه سخن میگویی؟! وچوپان در پاسخ:

گفت با آنکس که مارا آفرید

این زمین و چرخ از او آمد پدید

گفت موسی:های خیره سر شدی

خود مسلمان ناشده کافر شدی

این چه ژاژست"2 "این چه کفراست و فشار

پنبه ای اندر دهان خود فشار

گند کفر تو جهان را گنده کرد

کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

گرنبندی زین سخن تو حلق را

آتشی آید بسوزد خلق را

چوپان چون این حرفها را از حضرت موسی(ع)شنید.ناراحت از کار خود:

گفت ای موسی دهانم دوختی

وزپشیمانی تو جانم سوختی

جامه را بدرید و آهی کرد وتفت

سرنهاد اندر بیابان و برفت.

موسی پس از آن برای مناجات به کوه طور رفت.از خدای بزرگ به او ندا آمد که ای موسی این چه کاری بود که کردی هر چه زودتر بروچوپان را بیاب و از او معذرت بخواه!

وحی آمد سوی موسی از خدا

بنده مارا ز ما کردی جدا

تو برای وصل کردن آمدی

نی برای فصل"3"کردن آمدی

من نکردم خلق تا سودی کنم

بلکه تا بر بندگان جودی کنم

ما برون را ننگریم و قال را

ما درون را بنگریم و حال را

چونکه موسی این عتاب از حق شنید

در بیابان در پی چوپان دوید

عاقبت دریافت او را و بدید

گفت مژده ده که دستوری رسید

هیچ آدابی و ترتیبی مجو

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

تقدیم به سلطان قلبم

پیش از اینها فکر می کردم خدا... 
 
 
پیش از اینها فکر میکردم خدا

خانه ای دارد کنار ابر ها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج و بلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق کوچکی از از تاج او

هر ستاره پولکی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش  روی دامن او  کهکشان

رعد و برق شب طنین خنده اش

سیل و طوفان نعره ی توفنده اش

دکمه ی پیراهن او آفتاب

برق تیر و خنجر او ماهتاب

هیچ کس از جای او آگاه نیست

هیچ کس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر  بود

از خدا  در ذهنم این تصویربود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین

بود ،اما میان ما نبود

مهربان و ساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

... هر چه میپرسیدم از خود از خدا

از زمین از اسمان از ابر ها

زود  می گفتند این کار خداست

پرس و جو از کار او کاری خطاست

هر چه می پرسی جوابش آتش است

آب اگر خوردی جوابش آتش است

تا ببندی چشم کورت می کند

تا شدی نزدیک دورت میکند

کج گشودی دست ،سنگت می کند

کج نهادی پا ی  لنگت می کند

تا خطا کردی عذابت می دهد

در میان آتش آبت می کند

با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم خواب  دیو و غول  بود

خواب می دیدم که غرق آتشم

در دهان شعله های سرکشم

در دهان اژدهایی خشمگین

بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم بی صدا

در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من در نماز ودر دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می کردم همه از ترس بود

مثل از بر کردن یک درس بود ..

مثل تمرین  حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصله

سخت مثل حل صد ها مسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا که یک شب دست در دست پدر

راه افتادیم به قصد یک سفر
ادامه مطلب ...

امتحان قشنگی بود...

      

    دمت گرم استاد ابراهیمی...

قدرت درک خیلی خوبه

من اگه اسلام رو فرهنگ نمیدونستم که بیخودی تلاش نمیکردم کوروش رو با قرآن بیشتر معرفی کنم.متاسفم که بعضی ها دارای قدرت درک بسیار بسیار پایینی هستن٬متاسفم...

ناگفته های تاریخ ایران

                                          کوروش کبیر در قرآن

   

 کلمه ذوالقرنین نام شخصی است که در قرآن و در سوره  کهف از آیه 83 تا 110 نام برده شده است .

ذوالقرنین به معنای دو قرن است که برخی معتقدند که این نامگذاری به دلیل آن است که به شرق و غرب عالم رسیده است.عرب از آن به دو شاخ آفتاب تعبیر نموده است و بعضی میگویند که در دو طرف سر وی برآمدگی مخصوصی بوده  و سر انجام عده ای بر این عقیده اند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بوده است.

 اما قرآن ذوالقرنین را شخصی نامیده است که بنا بر درخواست قومی سدی ازآهن و مس جهت جلوگیری از هجوم بیگانگان برای آنان میسازد.

به طور کلی سه نظریه در مورد این شخص وجود دارد.در نظر اول عده ای اعتقاد دارند که وی اسکندر مقدونی است و وی را اسکندر ذوالقرنین مینامند. این نظریه را ابو علی سینا در کتاب "دار الشفاء"خود بیان نموده است.دومین نظریه مربوط میشود به ابن هشام در کتاب"تاریخ سیره" و ابوریحان بیرونی در" الاثار الباقیه" که این دو نفر ذوالقرنین را از پادشاهان یمن میدانستند . در نهایت سومین و معتبرترین نظریه مربوط میشود به ابوالکلام آزاد،وزیر فرهنگ معاصر هند در کتاب "ذوالقرنین" که این شخص را کورش کبیر پادشاه ایران نامیده است.

اکنون می توان گفت همه ی کارشناسان و مورخان اطمینان دارند که ذوالقرنین همان کوروش است.

برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را ذوالقرنین می دانند اما‌ این‌ معنی‌ با کلام قرآن‌ سازش‌ ندارد. چون‌ نخست قرآن‌ می گوید ذوالقرنین‌ مؤمن‌ به‌ خدا و روز قیامت‌ بوده‌ است‌ و دین‌ او دین‌ توحید بوده‌ است‌؛ ولی‌ ما میدانیم‌ که‌ إسکندر مشرک‌ بوده‌ و در تاریخ‌ آمده‌ است‌ که‌ ذبیحه خود را برای‌ ستاره مشتری‌ ذبح‌ نموده‌ است‌.

و دوم  قرآن‌ ذوالقرنین‌ را مرد صالح‌ از عباد خدا و صاحب‌ عدل‌ و رفق‌ می‌شمارد؛ و تاریخ‌ برای‌ إسکندر خلاف‌ آنرا بیان‌ میکند.

سوم اینکه در هیچیک‌ از تاریخها‌ نیامده‌ است‌ که‌ إسکندر مقدونی‌ سدّ یأجوج‌ و مأجوج‌ را بنا کرده‌ باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است  و کتیبه اش هنوز موجود می باشد ، ذکر شده است.

دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به او بی توجهی و توهین شود .

  چرا داستان ذو القرنین در قرآن آمده است؟

سبب نزول سوره کهف این بود که قریش سه نفر را به قبیله نجران فرستادند تا از یهودیان آن دیار مسائلى را بیاموزند و با آن رسول خداصلى الله علیه وآله را بیازمایند. آن سه نفر «نضربن حارث بن کلده‏»، «عقبة‏بن ابى‏معیط‏» و «عاص بن وائل سهمى‏» بودند.

این سه نفر به سوى نجران حرکت کرده و جریان را با علماى یهود در میان گذاشتند. یهودیان گفتند: سه مساله از او بپرسید، اگر آن طور که ما مى‏دانیم پاسخ داد، در ادعایش راستگو است. آنگاه از یک مساله دیگر بپرسید، اگر گفت مى‏دانم، بدانید که دروغگو است. گفتند: آن مسائل چیست؟ جواب دادند که از او از احوال جوانانى بپرسید که در قدیم الایام بودند و از میان مردم خود بیرون شده و غایب گشتند و در غیبتگاه خود خوابیدند. از او بپرسید چقدر خوابیدند؟ نفراتشان چند بود؟ چه چیز از غیر جنس خود همراهشان بود؟ و داستانشان چه بود؟

  مطلب دوم اینکه از او بپرسید داستان موسى که خدایش دستور داد از یک عالم پیروى کن و از او تعلم گیر چه بود؟ آن عالم که بود؟ موسى چگونه از او پیروى کرد؟ و سرگذشت موسى با او چه بود؟

سوم اینکه از او از سرگذشت‏شخصى بپرسید که میان مشرق و مغرب عالم گردید تا به سد یاجوج و ماجوج رسید; او که بوده؟ و داستانش چگونه بوده است؟

یهودیان پس از عرضه این مسائل جواب آن‏ها را نیز به فرستادگان قریش دادند و گفتند: اگر این طور که ما شرح دادیم جواب داد، صادق است، وگرنه دروغ مى‏گوید.

فرستادگان قریش پرسیدند: آن یک سؤال دیگر که گفتید چیست؟ گفتند: از او بپرسید که قیامت چه وقت‏به‏پا مى‏شود؟ اگر ادعا کرد که من مى‏دانم قیامت چه موقع به‏پا مى‏شود، دروغگو است، ولى اگر گفت جز خدا کسى تاریخ آن را نمى‏داند، راستگو است.

فرستادگان قریش به مکه برگشتند، نزد ابوطالب جمع شدند و گفتند: پسر برادرت ادعا مى‏کند که اخبار آسمان‏ها برایش مى‏آید، ما از او چند پرسش مى‏کنیم، اگر جواب داد، مى‏دانیم که راستگو است، وگرنه مى‏فهمیم که دروغ مى‏گوید! ابوطالب گفت: هر چه دلتان مى‏خواهد بپرسید!

آن‏ها آن مسائل را مطرح کردند. رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: فردا جواب‏هایش را مى‏دهم; اما در وعده‏اى که داد «ان‏شاءالله‏» نگفت. به همین جهت، چهل روز وحى از او قطع شد تا آنجا که رسول خداصلى الله علیه وآله غمگین گردید و (بعضى از) یارانش که به وى ایمان آورده بودند به شک افتادند، و قریش شادمان شده و به استهزاء و آزار ایشان پرداختند; ابوطالب نیز سخت در اندوه شد.

پس از چهل شبانه‏روز، سوره کهف بر پیامبر نازل شد. رسول‏خداصلى الله علیه وآله از جبرئیل سبب تاخیر را پرسید؟ (جبرئیل) گفت:ماقادرنیستیم‏ازپیش‏خود نازل شویم جز به اذن خدا. 

   جانم فدای ایران

توضیح آیات قرآن

«و یسئلونک عن ذى القرنین قل ساتلوا علیکم منه ذکرا»

ادامه مطلب ...

این فرهنگ ماست...

فرهنگ ما کوروش و امثال اونه که داره فراموش میشه.فرهنگ ما تفکر زیبای انسانهای بزرگه که بعضی ها قصد تخریب اونو دارن.اگه ما یه خورده٬فقط یه خورده به این فرهنگ ایمان داشتیم٬هیچ وقت اجازه نمی دادیم یه مشت آدم بی فرهنگ فیلم سیصد رو بسازن و فرهنگ و ایران ما رو زیر سوال ببرن...

ما رو در غم خودتون شریک بدونید.(دانشجویان اقتصاد)

 

با نهایت تاسف و تاثر درگذشت عموی گرامی آقای پناهی را تسلیت عرض کرده و از خداوند منان برای ایشان و نزدیکان ایشان صبر جلیل خواستاریم.

 

جانم فدای ایران

        آخرین سخن کوروش کبیر: 

 

«مرا در ایران دفن کنید تا ذره ذره وجودم جزیی از ایران شود» 

 

 

 

     زنده باد ایران