classmate

همکلاسی

classmate

همکلاسی

دلنشین


امیدوارم لذت ببرید واقعا این جملات درس زندگی اند

زندگی چیست ؟

اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟

اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟

اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟

اگر زندگی است چرا می میریم ؟

اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟

اگه عشق نیست چرا عاشقیم
 

حق و باطل

اگر در صحنه حق و باطل نیستی، اگر شاهد عصر خودت و شهید حق بر باطل نیستی، هر جا که میخواهی باش. چه به شراب نشسته و چه به نماز ایستاده. هر دو یکیست
قضاوت

ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم

سلام

در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست ، ولی در نماز پایان است . شاید این بدین معناست که پایان نماز ، آغاز دیدار است .

هست و نیست

در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم کرد: آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست

شهرت

خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که: میخواهند باشم نکند

اصلاح فکر

زمانی مصاحبه گری از معلم صداقت و صمیمیت دکتر علی شریعتی پرسید :

به نظر شما چه لباسی را به زن امروز بپوشانیم ؟

دکتر علی شریعتی در جواب گفتند : نمیخواهند لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمائید . فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست

ادمی

عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب که بیاندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند اما کافی است کمی صبر کنی بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند.
انسان


انسان عبارت است از یک تردید. یک نوسان دائمی. هر کسی یک سراسیمگی بلاتکلیف است.

مثنوی

احساس می کنم در این مثنوی بزرگ طبیعت مصرع هایی ناتمامیم . بودنمان انتظار یک بیت شدن .
خدا

خداوندا من با تما م کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری

اندیشه
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری .

پشتکار

برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند

چهره دل


هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم

عقل

خدایا هر که را عقل دادی ، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی ، چه دادی؟؟؟

دنیا رو نگه دارید
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند

ستایش کردم ، گفتند خرافات است

عاشق شدم ، گفتند دروغ است

گریستم ، گفتند بهانه است

خندیدم ، گفتند دیوانه است

دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !دکتر.ش

زنده بودن

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت

دکتر شریعتی 

حسین
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.دکتر شریعتی
 
حقیقت

انسان مجبور نیست حقایق را بگوید ولی مجبور است چیزی را که می گوید حقیقت داشته باشد

خوشبختی

برای خوش بخت بودن به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن دکتر شریعتی.


خدایا

خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس

تقدیری مبارک

تا هرچه را که تو دیر می خوای زود نخواهم

وهرچه را که تو زود می خوای دیر نخوام


ارزش
ارزش انسان به اندازه حرف هایی هست که برای نگفتن دارد.

انسان..

انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته .بنگر به طرف کدام یک می روی
عشق

دکتر شریعتی:من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالاترین قله های عشق پایین نمی آورم...
گناه

بیا گناه کنیم جایی که خدا نباشد..
انسانیت

انسان به اندازه ای که برخوردارتر است انسان نیست بلکه انسان به اندازه ای که خود را نیازمند تر حس می کند انسان است.
حسرت مرگ

خدایا! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
خوشبختی

لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.

کمال

انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک می شود ،احساس تنهایی بیشتری می کند
عشق
عشق مثل قایقی هست که در اعماق دریا غرق میشود ولی دوست داشتن

مثل قایقی هست که رو این دریا آرام به حرکت ادامه میدهد پس دوست داشته باشیم نه عاشق شویم

هنر

هنر تجلی غریزه آفریدگاری انسان است در برابر هستی که تجلی آفریدگاری خداست

ایمان

حقیقت همواره همان جایی است که ایمان هست

درون گرایانه

سرمایه های هر دلی حرف هایی است که برای نگفتن دارد.

 کتاب ناخوانده

هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

فهم

به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .

 

فهمیدن

انها(دشمنان)از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمیشوی می دوشنت و از اسب

که دونده تر نمیشوی سوارت میشوند و از خر که قوی تر نمیشوی بارت میکنند. انها از

فهمیدنتو میترسنددکتر شریعتی.

فرصت

روزی که بود ندیدم....روزی که خواند نشنیدم

روزی دیدم که نبود....روزی شنیدم که نخواند

 

پناهگاه ابدی


اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین و آفرین ها

بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو

تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی !

تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.دکتر شریعتی

توحید

دایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در ارش کبریایی خود نداری

منچون تویی را دارم

وتو چون خود نداری
نیایش
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.

تا از آنها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار می کنند ؛ نه آنها که پول دین می گیرند وبرای دنیا کارمی کنند .

کسی را دوست میدارم..

خداوندا

از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدارم

حال که بزرگ شده ام

و کسی را دوست می دارم

می گویند :

فراموشش کن

انه

 

انه شرلی 

 

انشرلی با موهای قرمز

آنه !

 تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت ، وقتی روشنی چشمهایت، در پشت پرده های مه آلود اندوه ، پنهان بود.

 با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات ، از تنهایی معصومانه دستهایت ،

آیا می دانی که در هجوم دردها و غم هایت ، و در گیر و دار ملال آور دوران زنگی ات ، حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود ؟

 آنه ! اکنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ، در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی ، و آینک آنه ! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست ، در انتظار توست 

انه شرلی 

بچرخ تا بچرخیم...

به به...میبینم که از طرف من مطلب میذارین!فقط دستم بهتون نرسه٬خیلی پررویین شما.من که میدونم کار کیه...ما هم بلدیم این کارا رو.بچرخ تا بچرخیم...

نظزتون چیه؟

مردها موجودات عجیبی هستند. چون قوی ترند زودتر خسته می شوند، چون شجاع ترند بیشتر حماقت می کنند و چون بی احساس ترند بیشتر دل می بندند. این قانون طبیعت است بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنند، بر اثر کمبود حوصله طلاق می دهند و بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند

دلمون خوشه موشک میسازیم.............!!!!!

 

 پیشرفت این نیست که موشک های ۲۰ سال پیش روسیه رو با نام های کرار و...کپی بزنیم . 
این مطلب درباره ی یکی از مهمترین اختراعات قرن جدیده حتما درباره ی دیده شدن شی پرنده در اسمان چیز هایی شنیده ایدکه به این پدیده مربوط میشود . خواندنه این مطلب خالی از لطف نیست این پدیدهی هارپ هست  

به گزارش"خدمت"؛ از جمله «آلترانفو» و «لوپست»، بسیاری از دانشمندان پنج قاره معتقدند که زمین لرزه هائیتی (3/7ریشتر) به کمک سیستم آب و هوایی «هارپ» ایجاد شده و به کمک این سلاح مخوف است که «امپراتوری آمریکایی- صهیونیستی» نه تنها موجی خارق العاده از سرما را در اروپا پدید آورده تا تلاش های مخالفان جهانی با پدیده گرم شدن آب و هوای کره زمین را مسدود سازد، بلکه بلافاصله نیز زمین لرزه «ویرانگر» هائیتی را تدارک دیده تا ناوگان خود را با هدف نهایی اشغال کوبا و ونزوئلا، در دریای کارائیب مستقر سازد. 

گروهی دیگر از دانشمندان که آنها نیز آمریکا را به استفاده از سلاح «هارپ» متهم می کنند، دلیل ایجاد زلزله در هائیتی و «اشغال نظامی» سریع این کشور را وجود ذخایر نفتی غنی آن می دانند که چیزی از ذخایر نفتی ونزوئلا کم ندارد. 

این کارشناسان با تأکید بر اینکه آمریکا قطعاً در هائیتی از سلاح «هارپ» استفاده کرده است، به اظهارات «زبیگنیو برژینسکی»، مشاور سابق «جیمی کارتر» و مشاور کنونی «اوباما» اشاره می کنند که «هارپ» را سلاحی برای بی ثبات کردن کشورهای غیرمتحد با واشنگتن توصیف کرده است. 

به گفته «برژینسکی»، «تکنولوژی روش هایی را در اختیار کشورهای بزرگ قرار می دهد که به کمک آن می توانند جنگ هایی سریع و غافلگیرکننده به راه اندازند بدون آنکه حتی نیروهای امنیتی شان در جریان قرار گیرند.» 

او اضافه می کند: «ما روش هایی در اختیار داریم که به کمک آنها می توانیم تغییراتی در آب وهوا، از جمله خشکسالی و توفان به وجود آوریم، و این امر می تواند توانایی های یک دشمن بالقوه را تضعیف و آن را به پذیرش شرایط ما وادار سازد.»
از دیدگاه کارشناسان، آنچه درمورد زلزله هائیتی تعجب برانگیز است این نکته است که این زمین لرزه در منطقه ای به وقوع پیوسته که «زلزله خیز» نیست، ضمن آنکه این کشور فقیر و کوچک در نزدیک به منطقه ای در پورتوریکو قرار دارد که شعبه ای از سیستم هارپ در آن مستقر است. 


در این حال، زمین لرزه در ساعتی از روز به هنگام غروب آفتاب که آسمان به سرخی می گراید و غبارآلود به نظر می رسد، ایجاد شده تا وضعیت آسمان وضعیت حاصل از استفاده از سلاح «هارپ» را بپوشاند. 

از دیگرسو، کارشناسان از خود می پرسند چگونه چنین زلزله شدیدی می توانسته صرفاً در نقطه ای کوچک به وقوع بپیوندد بی آنکه مناطق نزدیک به آن مانند جمهوری دومنیکن حتی آن را احساس نکنند و هیچ سونامی نیز ایجاد نشود؟! 

این درحالی است که هیچ کارشناس برجسته ای در رسانه های شمال آمریکا و کارائیب در شب حادثه درمورد رویدادی به این عظمت اظهارنظر نکرده است. نیروی دریایی آمریکا هم اکنون هائیتی و بانک مرکزی آن را در اشغال دارد که پایگاهی برای پولشویی این کشور بوده است. نیروهای آمریکایی همچنین از هنگام ورود به هائیتی به هیچ داوطلب کمکی اجازه ورود به این کشور را نداده، کار کمک رسانی به مردم را مختل کرده اند و ابتکار عمل را نیز از دیگر کشورها از جمله فرانسه گرفته اند. در این راستا، «آلن ژوایانده» وزیر مسئول کمک رسانی بشردوستانه فرانسه از سازمان ملل خواسته است نقش آمریکا را در این میان «روشن» سازد. 

هارپ (HAARP) یک پروژه تحقیقاتی لایه یونسفر زمین است که با بهره گیری از یک سطح شامل 180 برج آنتنی به ارتفاع 23 متری در 23000 متر مربع در آلاسکا می تواند لایه یونسفر و امواج منتشره و دریافتی را مورد کنترل قرار دهد. 



 سیستم «هارپ» سلاحی آب و هوایی است که از طریق ارسال یک انرژی فوق العاده به لایه یونوسفر (لایه فوقانی اتمسفر)، مولکول های آن را به تپش انداخته و به بازتاب قدرتمند این انرژی وادار می سازد. 



این انرژی پس از «کانالیزه» شدن می تواند اختلالاتی مانند خشکسالی، بارش برف و باران، سرمای شدید، سونامی، توفان، زلزله و... در نقطه تعیین شده، به وجود آورد. این سلاح آب و هوایی به مجموعه نظامی -صنعتی بیلدربرگ (اربابان جهان) تعلق دارد.

نکته ی مورد توجه اینجاست که سیستم هارپ در سال ١٩٩٨ (١٣٧٧) تکمیل شد و این مصادف با سالی است که از آن به بعد به تعداد زمین لرزه ها در ایران اضافه شده است .


فال

کودک فال فروشی را پرسیدند: چه میکنی؟ 

گفت:به آنان که در دیروز و امروز خود مانده اند فردا را میفروشم 

( دکترعلی شریعتی )

همینطوری

مقتصد های جوان سلام

راستش فقط خواستم یه سلامی کنم وبگم خییییییییییلی دلم واسه کلاس تنگ شده 

می بینمتون

بای

نیا باران...

جاتون سبز...اینجا داره بارون میاد ٬ما هم الان داریم میریم لب دریا.وااای٬چه صفایی داره٬لب دریا و صدای موجا...آرامش٬سکوتی سرشار از نوای امواج٬قطره های بارونی که آروم آروم به زمین میرسند و غافل از اینکه : 

نیا باران 

زمین جای قشنگی نیست 

من از جنس زمینم 

خوب میدانم 

که اینجا جمعه بازار است 

و دیدم عشق را 

در بسته های زرد کوچک 

نسیه میدادند 

در اینجا قدر مردم را  به جو اندازه میگیرند   

در اینجا شعر حافظ را 

به فال کولیان در به در اندازه میگیرند 

نیا باران 

زمین جای قشنگی نیست... 

سلام

 

 

 

 

چیزی پیدا نکردم 

 

 

بای

یادایام جوانی یاد باد...

سلام به بر و بچ باحال اقتصاد.در کنار خانواده خوش میگذره؟ 

کم پیدا شدین! من که خیلی خیلی خیلی دلم واسه بچه های اقتصاد تنگ شده٬ولی تحمل میکنیم دیگه٬به قول معروف٬گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی... 

دلم واسه کلاس اصول حسابداری لک زده٬یادش بخیر... 

جنبش واژه زیست...

پشت کاجستان ، برف.
برف، یک دسته کلاغ.
جاده یعنی غربت.
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.
شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.

من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس.
می نویسم، و فضا.
می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.

یک نفر دلتنگ است.
یک نفر می بافد.
یک نفر می شمرد.
یک نفر می خواند.

زندگی یعنی : یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی ؟
دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،
کودک پس فردا،
کفتر آن هفته.

یک نفر دیشب مرد
و هنوز ، نان گندم خوب است.
و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.

قطره ها در جریان،
برف بر دوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس.  

 

 

از مجموعه ی حجم سبز سهراب...

چرا ناامیدی...

آموخته ام ...

آموخته ام که با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه،  می توان مقام خرید ولی احترام نه،  می توان کتاب خرید ولی دانش نه،  دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ،  می توان قلب خرید، ولی عشق را نه.
آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور ازجدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

تنها راه رسیدن


دو خط موازی

دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.

آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد .
و در همان یک نگاه قلبشان تپید .
و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند .

خط اولی گفت :
ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم .
و خط دومی از هیجان لرزید .
خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ .
من روزها کار میکنم.میتوانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ، یا خط کنار یک نردبام .

خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ، یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت .

خط اولی گفت : چه شغل شاعرانه ای و حتما زندگی خوشی خواهیم داشت .
در همین لحظه معلم فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .
و بچه ها تکرار کردند : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .

دو خط موازی لرزیدند . به هم دیگر نگاه کردند . و خط دومی پقی زد زیر گریه . خط اولی گفت نه این امکان ندارد حتما یک راهی پیدا میشود . خط دومی گفت شنیدی که چه گفتند . هیچ راهی وجود ندارد ما هیچ وقت به هم نمی رسیم و دوباره زد زیر گریه .
خط اولی گفت : نباید ناامید شد . ما از صفحه خارج میشویم و دنیا را زیر پا میگذاریم . بالاخره کسی پیدا میشود که مشکل ما را حل کند .
خط دومی آرام گرفت و آن دو اندوهناک از صفحه کاغذ بیرون خزیدند از زیر کلاس درس گذشتند و وارد حیاط شدند و از آن لحظه به بعد سفرهای دو خط موازی شروع شد .

آنها از دشتها گذشتند ...
از صحراهای سوزان ...
از کوهای بلند ...
از دره های عمیق ...
از دریاها ...
از شهرهای شلوغ ...
سالها گذشت وآنها دانشمندان زیادی را ملاقات کردند .

ریاضی دان به آنها گفت : این محال است .هیچ فرمول ریاضی شما را به هم نخواهد رساند . شما همه چیز را خراب میکنید .

فیزیکدان گفت : بگذارید از همین الان ناامیدتان کنم .اگر می شد قوانین طبیعت را نادیده گرفت ، دیگر دانشی بنام فیزیک وجود نداشت .

پزشک گفت : از من کاری ساخته نیست ، دردتان بی درمان است .

شیمی دان گفت : شما دو عنصر غیر قابل ترکیب هستید . اگر قرار باشد با یکدیگر ترکیب شوید ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد .

ستاره شناس گفت : شما خودخواه ترین موجودات روی زمین هستید رسیدن شما به هم مساویست با نابودی جهان . دنیا کن فیکون می شود سیارات از مدار خارج میشوند کرات با هم تصادم می کنند نظام دنیا از هم می پاشد . چون شما یک قانون بزرگ را نقض کرده اید .

فیلسوف گفت : متاسفم ... جمع نقیضین محال است .
و بالاخره به کودکی رسیدند کودک فقط سه جمله گفت :

شما به هم می رسید .
نه در دنیای واقعیات .
آن را در دنیای دیگری جستجو کنید .

دو خط موازی او را هم ترک کردند و باز هم به سفرهایشان ادامه دادند .
اما حالا یک چیز داشت در وجودشان شکل می گرفت .
« آنها کم کم میل رسیدن به هم را از دست می دادند »
خط اولی گفت : این بی معنیست .
خط دومی گفت : چی بی معنیست ؟
خط اولی گفت : این که به هم برسیم .
خط دومی گفت : من هم همینطور فکر میکنم و آنها به راهشان ادامه دادند .

یک روز به یک دشت رسیدند . یک نقاش میان سبزه ها ایستاده بود و بر بومش نقاشی میکرد .
خط اولی گفت : بیا وارد آن بوم نقاشی شویم و از این آوارگی نجات پیدا کنیم .
خط دومی گفت : شاید ما هیچوقت نباید از آن صفحه کاغذ بیرون می آمدیم .
خط اولی گفت : در آن بوم نقاشی حتما آرامش خواهیم یافت .
و آن دو وارد دشت شدند و روی دست نقاش رفتند و بعد روی قلمش .

نقاش فکری کرد و قلمش را حرکت داد
و آنها دو ریل قطار شدند که از دشتی می گذشت و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت سر دو خط موازی عاشقانه به هم رسیدند.

خدا کنه ریاضی رو ۲۰ بگیری...

سلام .این تمرینای ریاضیه.هر کدوم رو که استاد حذف کرد شما هم از این لیست حذف کنید.موفق باشید.

 

تمرینهای فصل 6 به بعد

6-1
3، 4، 15، 21، 26، 29، 49
 6-2
7، 13، 15، 17، 51، 53، 55، 67
6-3
7، 14، 17، 19، 23، 31، 37 
6-5
3، 7، 9، 17
مسائل صفحه 474
16، 24، 31
7-1
18، 19، 27، 36، 37، 38، 42
7-2
23، 25، 27، 29، 37، 45، 49، 61، 67، 75، 77، 81
7-3
10، 17، 27، 31، 33، 37، 38، 49، 53، 57، 68
7-4
11، 19، 34، 45، 53، 54
7-6
9، 13، 28، 35، 38، 44، 45، 53، 65، 68، 69
7-8
32، 39، 47، 53، 59، 63
8-1
11، 17، 23، 25، 33، 37، 47، 49، 59، 61
8-2
15، 19، 20، 25، 30، 35، 45
8-3
5، 10، 18، 23، 25، 30
8-4
8، 12، 17، 39، 43، 45، 48، 49، 50
9-1
9، 12، 16، 18

تو جیب جا میشه؟

         

هنر پانتومیم یکی از گونه های نمایشی است که با تکیه بر حرکات بدن، بدون کاربرد حتی واژه ای همه چیز را بیان می کند. هنر پانتومیم وهم است، هنر تخیل و پندار. هنرمند «میم» محدوده ای نمی شناسد. در سکوت، گرسنگی و تشنگی، مرگ، عشق، ترس، وحشت و ... را خلق می کند.
به عبارت دیگر، در ایجاد روابط اجتماعی، تاثیر سخنان ما با حرکات ما کامل می شود. شاید حتی برخی موارد می توانیم بدون استفاده از کلمه ای منظورمان را به دیگری بفهمانیم.
زمانی که در مقابل سخنی، شانه هایمان را تکان می دهیم خود در برگیرنده پیامی است. اگر با دقت به نحوه دق الباب افراد نگاه کنیم، حالت درونی آنها را می توان حدس زد. و اگر حوصله شنیدن صدای بوق اتومبیل ها را داشته باشیم، می توانیم بوق انواع اعتراض را از یکدیگر تفکیک کنیم و بوق ارادت دو راننده تاکسی را که از کنار یکدیگر عبور می کنند باز شناسیم.  

 

                          ای کلک

 

ادامه مطلب ...

حسادت

خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ...
به کسی توجه نمی کنه ...
از کسی خجالت نمی کشه ...
می باره و می باره و ...
اینقدر می باره تا آبی شه ...
‌آفتابی شه ...!!!
کاش ...
کاش می شد مثل آسمون بود ...
کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ...
بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده 

توهم دائمی توطئه

وقتی دشمن داشتن شد برایمان یک دلمشغولی دائمی باید برای این دشمن زیاد بزرگ شده ایادی و جاسوس هایی هم فرض کنیم دشمن که بدون جاسوس نمی شود.....حالا مقوله شک پیدا می شود فرق نمی کند شک به هر کسی که احتمال بدهیم یار دشمن ماست و نه طرفدار ما! 

 به طور کلی اعتماد نداریم خیلی دیر و کم اعتماد می کنیم شک و سوءظن داریم و در این رابطه اولین کسانی که انگشت اتهاممان را به سویشان دراز می کنیم معمولا همان قهرمان های خود ساخته خودمان هستند. 

فرض کنیم با حکومت خوب نیستیداعتراضاتی دارید!!!می گویید آزادی نیست!بسیار خوب چون که آزادی نیست شما آدم متوسط و معمولی که جرات گفتن را نخواهید کرد گفتن جسارت می خواهد جرات می خواهد و از همه مهمتر بی نظری و دلسوزی می خواهد.اولین کسی که شروع کرد به گفتن شما به خاطر اینکه در مقابل او کمبودی را احساس نکنیدنا چارید به انواع تهمت ها مزین اش بکنید:سوپاپ اطمینانه!از خودشونه!پشتش به جای گرم هستش و یا بدتر از همه صد البته راحتر از همه خارجیه!اصلا جاسوسه و معمولا این شک و اتهامات تا قربانی شدن این قهرمان ادامه دارد. 

یعنی تا آن وقت قهرمانیش به رسمیت شناخته نمی شود.نمونه زیادی را می توان مثال زد مانند: 

هاشمی رفسنجانی محمد خاتمی میر حسین موسوی مهدی کروبی مهاجرانی دکتر سروش  

آیت الله منتظری آیت الله سیستانی آیت الله صانعی و حتی آیت الله کاشانی و همچنین دکتر فاطمی دکتر مصدق و دکتر بازرگان و....... 

امکان ندارد در این کشور یک نفر پیدا شود که جراتش جسارتش تهورش نبوغ و درایتش وقتی از متوسط جامعه بالاتر باشد مورد حسادت و سوءظن قرار نگیرد.  

برگرفته از کتاب چرا درمانده ایم؟از آقای حسن نراقی با اندکی تصرف

تقلبی حرام نیست

1:گرفتن کمک از دوستان: در اینجا اگه یه دوسته باحال داشته باشید که چه بهتر واسش یه سوت بلبلی بیا که یعنی می خوای ازش کمک بگیری در ضمن باید به هم نزدیک باشید حالااااااااا چه موقع باید پچ پچ کنید:موقعی که مراقب حواسش نیست موقعی که به نفر سوال می پرسه و موقعی که یه نفر می خواد ورقشو تحویل بده و کلا مواقعی که یکم شلوغ میشه در این لحظات می تونید از دوستتون اطلاعات کافی بگیرید 

مزیت:اگه مراقب مچتونو گرفت میتونید بگید کی ی ی ی ی من (اقا یا خانوم) باور کنید ما نبویدم (حواستون باشه نگید من خودتونو با شخصیت جلوه بدید همیشه بگید ما) مراقب هم که هیچ مدرکی نداره پس ولتون میکنه

عیب:اگه کر باشید یا گوشتون مشکل داشته باشه ناموفق میشید یا دوستوتون بد حرف بزنه هم همینطور 

2:ابتکار و خلاقیت خود فرد:در اینجا به خود فرد بستگی داره که چی کار کنه من خودم چند نمونه از کارمو میگم 

الف:دستمال کاغذی:در اینجا تا میتونید سوالهای مهم رو رو دستمالتون بنویسید و به بهانه ی ابیزش بینی اونو ببرید سر جلسه امتحان اگه هم می خواید طبیعی کار کنید قبل از اینکه وارد سالن شی دماغتو فشار یده تا قرمز شه بگن نه بابا بیچاره معلومه مریضه و دیگه بهتون شک نمیکنن 

ب:جوراب:در اینجا هم تا میتونید سوالهای مهم رو روی جوراباتون بنویسید (جوراب سفید باشه)بعد با خونسردی پاهاتونو روی هم بزارید می فهمید که چی میگم  بعد یواشی شلوارتونو بکشید بالا بعد به راحتی مطالعه کنید 

و...و... 

دیگه وقت نکردم بقیه ی روش ها رو بگم٬شما هم چندتا روش پیشنهاد کنید تا امتحانهای ترم شروع نشده...

تحمل میکنیم اگه حتی تحمل کردنش سخته...

بله٬بالاخره یارانه ها رو هدفمند کردن٬به همین راحتی.ولی برای مردم به این راحتی تموم نمیشه(حداقل واسه طبقه ی متوسط و طبقه ی پایین جامعه).وقتی یه روز از عملی شدن این طرح میگذره و از هر طرف خبر گرونیه اجناس مختلف به گوش میرسه دیگه چه توقعی داریم خدا وکیلی؟!نان گران٬گازوییل گران٬گاز گران٬نفت گران٬بنزین داغون!٬کرایه ها گران(از خورموج به بوشهر)٬به نظر شما واسه روز اول کافی نیست؟فقط کافیه رزرو غذا و کرایه ی خوابگاه گرون بشه٬دیگه اون وقت من فریبای سابق نیستما...دیگه قاطی میکنم... 

 

آره خب

نبایدم بعضی ها افزایش قیمت رو حس کنن... 

 

 

بد بختی را با تمام وجود دارم حس می کنم...